یک سحر مانده به آخر میهمانی میترسم.. از نخواستن.. از طرد شدن.. از بی تو بودن.. میترسم.. مرا بخر.. مرا ببر.. تا باور کنم یحب التوابین بودنت را.. بیشتر »
آرشیو برای: "فروردین 1402"
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم مثل تو درد گرفته همه ی بال و پرم گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما پاره پاره شده حالا همه جای جگرم ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند گر ببینند که افتاده ای از پا پسرم چشم من تار شده یا که تو کوچک شده ای علی اکبر، علی… بیشتر »
دنیا کوچک است زمین گرد است و خدا خیلی بزرگ است بیشتر »
واقعیتِ سوگ با آنچه دیگران از بیرون میبینند بسیار متفاوت است. دردی در این دنیا وجود دارد که نمیتوانید با شادی از تنتان بیرون کنید. به راهحل نیاز ندارید. نیاز ندارید سوگتان را پشت سر بگذارید. شما به کسی نیاز دارید که سوگتان را بفهمد و بپذیرد. به کسی… بیشتر »
راست است که صاحبان دل های حساس نمی میرند ، بی هنگام ناپدید میشوند! احمد شاملو بیشتر »
گفتند: چهل شب حياط خانهات را آب و جارو كن. شب چهلمين، خضر خواهد آمد. چهل سال خانهام را رُفتم و روييدم و خضر نيامد. زيرا فراموش كرده بودم حياط خلوت دلم را جارو كنم. گفتند: چلهنشيني كن. چهل شب خودت باش و خدا و خلوت. شب چهلمين بر… بیشتر »
کم کم تفاوت ظریف ِ میان نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را، یاد خواهی گرفت!!! یاد خواهی گرفت!! این که عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر.. و یاد میگیری که بوسه ها قرار داد نیستند و هدیه ها عهد و پیمان معنی نمی دهند!! و شکست هایت را خواهی… بیشتر »
آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر میکند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن می رسد می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشمهایش چین افتاده، پاهایش… بیشتر »
قلبم کاروانسرایی قدیمی است. من نبودم که این کاروانسرا بود. پیاش را من نکندم، بنایش را من بالا نبردم، دیوارش را من نچیدم. من که آمدم، او ساخته بود و پرداخته. ودیدم که هزار حجره دارد و ازهر حجره قندیلی آویزان، که روشن بود و میسوخت، از روغنی که نامش عشق… بیشتر »
شب است و میهمانی خدا سفره ی او پهن است و حال غریبی دارم.. خیلی غریب.. چشمه ی اشکم خشک نمیشود. قلبم آرام نمیگیرد هی میسوزد هی میسوزد هی میسوزد احساس میکنم اگر هزاران هزار سال بخوابم.. باز هم خسته ام و کوفته.. کوفته ی کوفته روحم.. روحم آخ.. روحم خیلی درد… بیشتر »
اکنون اگر کسی از ما در مورد حقیقت گفته داستایوسکی بپرسد که میگفت: «بشر موجودی است که میتواند به همه چیز عادت کند.»؛ پاسخ خواهیم داد، «بله، بشر موجودی است که به همه چیز خو میگیرد؛ اما نپرسید چگونه.» انسان در جستجوی معنی – صفحه ۳۴ بیشتر »
عشق پدرم هرگز از دل مادرم بیرون نرفت. او عشق به پدرم را به سرزندگی تابستان آشناییشان نگه داشته است. زندگی را پس زده تا این کار را بکند. گاهی روزهای زیادی فقط با هوا و آب زنده است. از آنجا که تنها گونهی پیچیدهی حیات است که این کار را میکند، باید روی… بیشتر »
دیدی دلم شکست دیدی این بلور درخشان عمر من بازیچه بود دیدی چه بی صدا دل پر آرزوی من از دست کودکی که ندانست قدر آن افتاد بر زمین دیدی دلم شکست این چهار چیز را در زندگی ات نشکن اعتماد ، قول ، رابطه ، قلب را زیرا وقتی اینها می شکنند صدا ندارند ولی درد… بیشتر »
هیچگاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز میکند. حتی اگر هماکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاههای دشوار باغهای بهشتی قرار دارد. شکر کن! پس از رسیدن به… بیشتر »
هر چه انسان شریف تر و نجیب تر باشد، حساس تر است و از خیانت دیگران بیشتر رنج می برد چون خود را مستحق خیانت نمی بیند و انتظار ندارد دیگران با او کاری کنند که او با دیگران نکرده است. سه تفنگدار الکساندر دوما بیشتر »
جا مانده در صحنت نگاهِ آخرینم برگشتم اما باز آنجا مینشینم حتما شفا دادی دلِ دیوانه ام را می اید از نقاره صوتی دلنشینم با آن بدی هایی که دیدی باز اینی با آن محبت ها که دیدم باز اینم انگار از گندم طلا میروید آنجا من هم به سهم دست هایم خوشه چینم لب تشنه… بیشتر »
بعضی از زخم ها خیلی چیزها را یاد آدم می آورد، بعضی از یاد می برد. دنبال زخمی تازه می گشت تا دردش را از یاد ببرد. کتاب تماما مخصوص عباس معروفی بیشتر »
ما همه مان می توانیم دردی را تاب بیاوریم که علتش انسان بودنمان است، اینکه از گوشت و خون ساخته شده ایم، فانی هستیم و محکوم به مرگیم. اما نمی توان با رنجی کنار آمد که انسانی با خونسردی بر هم نوع خود تحمیل می کند. زیر تیغ ستاره جبار هدا مارگولیوس کووالی بیشتر »
رنج او آنقدر طولانی شد که اطرافیان به آن عادت کردند و از یاد بردند که او سخت در عذاب است کتاب مرگ خوش بیشتر »
وَجَعَلنا مِن بَینِ اَیدیهِم… بارها از اون پرسیده بودم که چرا این آیه را میخواند؟ مگر نه اینکه این آیه را در جنگ می خوانند تا از دید دشمن در امان باشند؟ و او جوابم داده بود چه دشمنی بزرگتر از شیطان.… بیشتر »
گفتم ماه رحمت و اجابت است.. از خدا چه میخواهی؟؟ گفت.. میخواهم که.. تمام ِ او را در تمام ِ من.. تمام کند. بیشتر »
لا تجرحوا أحداً فلا یمکن للإعتذار أن یمحی أثر الجُرح کسی را جریحه دار نکنید عذرخواهی نمی تواند تاثیر زخم را از بین ببرد پ.ن: داغ قلب.. جاودانه است..هیچ گاه سرد نمیشود.. قلب ها از آنِ خدا هستند.. داغِ جاودانه بر قلبِ خدا نگذارید.. بیشتر »
باید رفت روز شب حتی زمانی که نه شب است و نه روز باید رفت از جایی که هیچ نورانیتی برای نور قائل نیستند از جایی که قلب صاحبِ تپش، صاحبِ عشق، صاحبِ عشق و صاحبِ عشق را له میکنند. از جایی که تنهایی ات را که میفهمند.. تنهاترت میکنند از جایی که غریبی ات را… بیشتر »
نمی دانستم چرا می خواهم بگریم، ولی می دانستم اگر کسی نگاهم کند یا با من حرف می زد، یک هفته تمام گریه می کردم مثل لیوان آبی که لبریز است و در محل نا آرامی قرار دارد. حباب شیشه سیلویا پلات بیشتر »
خدایا!!! کدامین دل را در کجای دنیا شکسته ام که این چنین دلشکسته ام؟؟؟ به قلم مهاجر بیشتر »
بخشش، در ریشهایترین معنایش، یعنی دادنِ چیزی به کسی که آن چیز را نیاز دارد اما خودش نمیتواند آن را داشته باشد. طبق درک عامه، این یک چیز مادی است: ما از اساس با شنیدن لفظ «بخشندگی»، دادنِ پول در ذهنمان تداعی میشود. درباره خوب بودن آلن دوباتن بیشتر »
علت اینکه دنیا در حال حاضر به چنین وضع اسفناکی افتاده این است که همه کارشان را نیمه کاره انجام میدهند؛ افکارشان را نیمه کاره بیان میکنند و گناهکار بودن یا پرهیزگار بودنشان هم نیمه کاره است. ای بابا، تا آخر برو و محکم بکوب و نترس، موفق خواهی شد. خداوند… بیشتر »
یا حسین ابن علی خون گرم ِ تو هنوز از زمین می جوشد هر کجا باغِ گلِ سرخی هست آب از این چشمه ی خون می نوشد کربلایی ست دلم!!! هوشنگ ابتهاج بیشتر »
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است… بیشتر »
شب اول ماه رمضان است و من دلشکسته سلام میدهم سلام بر قلب شکسته و تنهای امیر المومنین علی علیه السلام بالای چاه سلام بر پهلوی شکسته ی حضرت زهرا سلام الله عليها پشت در سوخته سلام بر دل شکسته ی حضرت حسن علیه السلام در کوچه سلام بر کمر شکسته حضرت عشق بالای… بیشتر »
ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگری یک… بیشتر »
پدرم که درگذشت سه ماهِ تمام بی اختیار، زار می زدم، بر فرد از دست رفته، بر پدری که دلش از چوبی که می تراشید نرم تر بود اشک می ریختم. ولی بخصوص گریه ام از آن رو بود که به او نگفته بودم دوستش دارم، روزی که اشک هایم را پاک میکردم، آدمی دیگر شده بودم، نمی… بیشتر »
اگر هزاران نفر دوستت داشتند من یکی از آن ها بودم اگر یک نفر دوستت داشت من او بودم اگر هیچ کس دوستت نداشت من مرده ام نامه هایی به میلنا اثر فرانتس کافکا بیشتر »
مودب نبودن همیشه بد نیست، گاهی شاید بهتر باشد برخی با آدم بی نزاکت باشند. دست کم آدم را از مصیبت دوست داشتن شان نجات می دهند. کتاب جوان خام فئودور داستایفسکی بیشتر »