امام على (علیه السلام): البِشرُ یُطفی نارَ المُعانَدَةِ خوش رویى، آتش دشمنی را خاموش مى کند. البِشرُ.. مبتدا مرفوع به ضمه یُطفی.. فعل فاعل هو مستتر نارَ.. مفعول به منصوب به فتحه المُعانَدَةِ.. مضاف الیه مجرور یطفی نار المعانده.. جمله فعلیه محلا مرفوع… بیشتر »
آرشیو برای: "اردیبهشت 1402"
فراموش کردن آسان نیست فراموش کردن ِ تویی که همه ی منی برای منی که.. همه ام تویی بیشتر »
دچار افسردگی بود. میدانی افسردگی یعنی چه؟ تا به حال کسوف دیده ای؟ خوب این هم مثل ِ آن است؛ ماه جلوی ِ قلب می آید و قلب دیگر نوری از خودش نمی پراکند. کتاب دیوانه بازی،، کریستین بوبن بیشتر »
امام على علیه السلام : اَلذِّکرُ یونِسُ اللُّبَّ وَیُنیرُ القَلبَ وَیَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛ یاد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى کند و رحمت او را فرود مى آورد. غررالحکم، ج2، ص66 اَلذِّکرُ..مبتدا مرفوع به ضمه یونِسُ.. فعل مضارع از ریشه انس.. فاعل هو… بیشتر »
سیاه و سفید بودم.. تو که آمدی.. رنگین کمان شدم.. در دنیای رنگ.. غوطه ور آه!! رنگ هایم کو؟؟ سفید ِ سابقم کو؟؟؟ تاریکی است تاریکی محض.. کجا رفته ای؟؟؟ به قلم مهاجری بیشتر »
فَقْدُ الاَْحِبَّةِ غُرْبَةٌ. فَقْدُ.. مبتدا مرفوع به ضمه الاَْحِبَّةِ.. مضاف الیه غُرْبَةٌ… خبر مرفوع به ضمه امام(عليه السلام) فرمود: از دست دادن دوستان غربت است! حکمت 65 نهج البلاغه بیشتر »
ارسال شده در 18ام اردیبهشت, 1402 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه, تجزیه ترکیب آیه و حدیث
و قَالَ (علیه السلام) الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ الْحَذَرَ..باب تحذیر.. مفعول به برای فعل محذوف الْحَذَرَ.. تاکید لفظی فَوَاللَّهِ.. فاء استینافیه.. واو قسم.. مجرور به کسره لَقَدْ.. حرف قسم.. حرف تحقیق… بیشتر »
چه شبی!! عجب نگاهی!! تاریک بود و ظلمانی!! در آن نگاه ِ غریب چه داشتی؟؟ نور از آن می ریخت.. دنیای مرا به هم ریخت.. بیشتر »
آدم ها خلق شدند که دوست داشته شوند، اشیاء خلق شدند که از آنها استفاده شود، بیشتر مشکلات دنیا از اینجاست که اشیاء دوست داشته می شوند و از آدم ها استفاده می شود. در جستجوی آلاسکا، نوشته جان گرین بیشتر »
هزار و یک اسم داری و من از آن همه اسم «لطیف» تو را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم. خوب یادم هست از بهشت که آمدم، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم. بس که لطیف بودم، توی مشت دنیا جا نمی شدم. اما زمین تیره بود، کدر بود، سفت بود و سخت.… بیشتر »
از جوانمرد پرسیدند: نشان کسی که خدا او را دربرگرفته است، چیست؟ گفت: آن که از فرق تا قدمش همه از خدا بگوید. دستش از خدا بگوید، پایش از خدا بگوید، نشستن و رفتن و دیدنش از خدا بگوید،و حتی نَفَسَش، نَفَسَش از خدا بگوید. مثل مجنون که هر که می رسید از لیلی… بیشتر »
نماز وتر میخواندم قنوت نماز بودم دلم برای غربت امام سوخت دلم شکست دعا کردم.. خدایا!!! امام غریب و مضطرم را دوست داشته باش. او را بغل کن.. تنهاست. بیشتر »
هنوز هم دلم داغ دارد.. چه داغ عجیبی است.. خیلی غریب است.. نفس کش ندارد.. هی میسوزد هی میسوزد و باز داغ پشت داغ.. بیشتر »
برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می گیرد. بعضی ها حادثه ای را پشت سر می گذارند بعضی ها مرضی کشنده را بعضی ها درد فراق را می کشند بعضی ها درد از دست دادن مال همگی بلا های ناگهانی را پشت سر می گذاریم،… بیشتر »
تنهایی ات را بر هم می زنند تا خودشان مدتی تنها نباشند پس از مدتی به خودت می آیی و می بینی لباسی شده ای اسیر ِ بادهای وحشی..!! محمد همایون بیشتر »
ای کاش بعضی رویاها.. تا ابد رویا می ماندند. جاودانه در حسرت رویا ماندن… بهتر از غریبانه داغ دیدن است. بیشتر »
تو خدا شده بودی.. سلطنت روح و قلبم را در دست داشتی ابراهیمِ زمانْ لازمم.. نمیدانم این بار تبر باید بیاورد.. یا چه؟؟ شکستن خدایان سنگی کجا و در هم شکستن این پادشاهی کجا؟؟؟ شاید این بار تبر کارساز نباشد.. وای به حال من.. ابراهیم لازمم.. بیا!! بیا و در… بیشتر »
آخرین سحر ماه است خیلی احساس بی پناهی میکنم.. بگذار آرزویم این باشد.. رضایت تو.. جلب میکنم رضایتت را.. روزی قبل از این که بمیرم.. بیشتر »