تاریخ عشق
عشق پدرم هرگز از دل مادرم بیرون نرفت.
او عشق به پدرم را به سرزندگی تابستان آشناییشان نگه داشته است. زندگی را پس زده تا این کار را بکند. گاهی روزهای زیادی فقط با هوا و آب زنده است. از آنجا که تنها گونهی پیچیدهی حیات است که این کار را میکند، باید روی موجودی که او هست نامی گذاشت. دایی جولیان یک بار برایم گفت که آلبرتو جاکوماتی نقاش و مجسمهساز میگوید گاهی برای نقاشی یک صورت باید از خیر کل اندام گذشت. برای نقاشی یک برگ باید منظرهای را فدا کرد. ممکن است در ابتدا به نظر برسد داری خودت را محدود میکنی، اما بعد از مدتی میفهمی با داشتن نیم سانت از چیزی بیشتر احتمال دارد احساس خاصی از این جهان را حفظ کنی تا که وانمود کنی تمام آسمان را به تصویر میکشی.
انتخاب مادرم یک صورت یا یک برگ نبود. انتخاب او پدرم بود و برای حفظ یک احساس خاص، دنیا را فدا میکرد.
– تاریخ عشق اثر نیکول کراوس
نظر از: مرضیه سادات [عضو]
عالی
فرم در حال بارگذاری ...