جا مانده در صحنت نگاهِ آخرینم برگشتم اما باز آنجا مینشینم حتما شفا دادی دلِ دیوانه ام را می اید از نقاره صوتی دلنشینم با آن بدی هایی که دیدی باز اینی با آن محبت ها که دیدم باز اینم انگار از گندم طلا میروید آنجا من هم به سهم دست هایم خوشه چینم لب تشنه… بیشتر »
کلید واژه: "ضامن آهو"
هر لحظه منتظر بودم، منتظر یک خبر، منتظر خبری که مرا به زیارت می برد.خیلی بی قرار بودم، بی قرار ِ پابوسی ِ عشق، خیلی دل خوش کرده بودم. خودم را آماده کرده بودم، همه ی لباس هایی که نیاز به دوخت و دوز داشت، دوخته بودم و چون در آینده ای نزدیک اسباب کشی… بیشتر »
می خواهم نقشه گنجی را نشانتان بدهم تا به آن سمت حرکت کنید، دستان خود را به دست این راه بلد بسپارید تا برایتان بگویم گنج کجاست. آری این گنج، اول در خاک ایران نبود. می خواهم از دو خواهر برایتان بگویم، دو خواهری که در کاروان های جداگانه به خاطر دلتنگی… بیشتر »