إِلَهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلَّتِي وَ جَلَّلَنِي التَّبَاعُدُ مِنْكَ لِبَاسَ مَسْكَنَتِي
إِلَهِي..منادی و محلا منصوب، مفعول به برای فعل محذوف و حرف ندا حذف شده، اسم ذات، مفرد مذکر.
أَلْبَسَتْنِي.. فعل(ثلاثی مزید باب افعال، صیغه 4، دو مفعولی)و نون وقایه و یاء متکلم (مفعول به 1)
الْخَطَايَا..فاعل، جمع مکسر خطیئه،
ثَوْبَ مَذَلَّتِي.. مضاف مضاف الیه(مضاف مضافالیه)، مفعول به 2،(ثوب: اسم ذات، مفرد مذکر، معرفه به اضافه) (مذلت: مصدر میمی، مفرد مونث، معرفه به اضافه)
وَ..عاطفه غیر عامل
جَلَّلَنِي.. فعل( ماضی باب تفعیل صیغه 1) نون وقایه، مفعول به.
التَّبَاعُدُ… فاعل، اسم معنی، مصدر باب تفاعل، معنای مطاوعه.
مِنْكَ.. متعلق به تباعد
لِبَاسَ مَسْكَنَتِي.. (مضاف مضاف الیه) مفعول به 2، (لباس: اسم ذات، مفرد مذکر، معرفه به اضافه) (مسکنة: مصدر میمی، مفرد مونث)
موضوع: "تجزیه ترکیب آیه و حدیث"
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ اَبَداً
قال.. فعل ماضی صیغه 1
رسول.. فاعل مرفوع به ضمه
الله.. مضاف الیه
صلی الله علیه و آله و سلم : جمله معترضه محلی از اعراب ندارد
إِنَّ.. حروف مشبهه
لِقَتْلِ.. متعلق به فعل یا شبه فعل محذوف خبر
الْحُسَیْنِ.. مضاف الیه
حَرَارَةً.. اسم ان و منصوب
فِی قُلُوبِ.. متعلق به فعل یا شبه فعل محذوف صفت
اَلْمُؤْمِنِينَ.. مضاف الیه مجرور به یاء
لَا تَبْرُدُ..لا نافیه، فعل فاعل هی مستتر که برمیگردد به حرارة
اَبَداً.. مفعول فيه منصوب متعلق به لاتبرد
لاتبرد ابدا: جمله صفت دوم برای حرارة
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) داغی بر دلهای مؤمنان گذاشته که هیچگاه خنک نخواهد شد.»
ما شاء الله
ترکیب اول
ما: موصوله
شاء الله: جمله صله محلی از اعراب ندارد
شاء: فعل ماضی مبنی بر فتح
الله: فاعل مرفوع به ضمه
عائد صله: ه (مفعول به) که محذوف است، تقدیر به این صورت است، ما شاء ه الله
نقش (ما) : خبر برای مبتدای محذوف، تقدیر به این صورت است (هذا ما شاء الله) ، (الامر ما شاء الله)
ترکیب دوم
ما شاء الله
ما: شرطیه
شاء: فعل ماضی مبنی بر فتح، فعل شرط، جواب شرط محذوف و تقدیر اینگونه است(ما شاء الله کان(تامه)او استقر او وجب)
الله: فاعل مرفوع به ضمه
نقش (ما)؛
1. مبتدا، فعل شرط و جواب می شود خبر
2. مفعول به برای فعل شرط
اینجا به خاطر این که فعل شرط نیاز به مفعول به دارد (ما) را مفعول به برای فعل شرط میگیریم
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ و مَلائكَتَهُ حَتَّى النَّملَةَ فِي جُحرِها حَتَّى الحوتَ فِي البَحرِ يُصَلّونَ عَلى مُعَلِّمِ النّاسِ الخَيرَ.
إنَّ.. حروف مشبهه
اللّه َ.. اسم آن منصوب به اعراب ظاهری فتحه
و.. عاطفه
مَلائكَتَهُ..عطف به الله.. مضاف الیه مجرور
حَتَّى.. عاطفه
النَّملَةَ.. عطف به ملائکه.. منصوب به فتحه
فِي جُحرِها.. جار و مجرور متعلق به حال محذوف
حَتَّى.. عاطفه
الحوتَ.. عطف به نمله.. منصوب به فتحه
فِي البَحرِ.. متعلق حال محذوف
يُصَلّونَ.. جمله خبر برای إن محلا مرفوع
عَلى مُعَلِّمِ… متعلق به یصلون
النَّاسِ.. مضاف الیه مجرور. محلا منصوب مفعول به 1
الخَيرَ.. مفعول به 2.. منصوب به فتحه ظاهری
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداوند و فرشتگانِ او و حتى مور در لانه اش و حتى ماهى در دريا، بر كسى كه به مردم خير و خوبى بياموزد درود مى فرستند.
10 نکته بسیار مهم درباره مفعول فیه
1 - از بین ظروف برخی مبنی هستند و غیر از مفعول فیه هیچ نقشی ندارند بجز زمانی که حرف جر به اول آنها بیاید:
“حیثُ، الان، لمّا، أین، متی، امسِ، اذا لدن"
مثل:
«هبْ لنا من لدنک»
2 - کلماتی؛
مثل:
«دائماً، اخیرا، غالبا، فورا"، إحیانا، ابدا» همواره مفعول فیه هستند.
3 - فقط عده ای از ظروف هستند که علاوه بر مفعول فیه بودن میتوانند نقش دیگری بپذیرند:
«یوم، ایّام، لیل، لیالی، لحظة، لحظات، سنة، سنوات، ساعة، ساعات، أسبوع، شهر»
4 - کلمه «عند » هم می تواند مفعول فیه زمان و هم مکان باشد و این باتوجه به مضاف الیه اش مشخص می شود و سه حالت دارد:
الف )- «عند+ ضمایر متصل منصوبی » مثل: عندنا
دراین صورت ظرف مکان است.
ب)- «عند+ اسم شخص و یا مکانی بشود» مثل: “عند المکتبة”
در این صورت بازهم مفعول فیه مکان است.
ج)-در سایر موارد «عند+ غیر از موارد بالا شود» مثل: عند الصباح
در این صورت مفعول فیه زمان است. و
یا
مثل:
« عند المعصیة»
که باز مفعول فیه زمان است.
5 - اعدادی که بر وزن فاعل می آیند و تنوین نصب می گیرند و معادل اعداد ترتیبی در فارسی هستند، در عربی مفعول فیه زمان می باشند؛
چون ترتیب زمانی را نشان می دهند:
اولا، ثانیا، ثالثا، رابعا، …..
6 - اسم تفضیل و اسماء اشاره اگر بعد از آنها کلمات ظرف بیاید، خودشان مفعول فیه هستند.
مثال:
طالعت دروسی “اکثر” الایام.
لم اذهب الی المکتبه “هذا” الیوم
7 - تمام ظرف ها دائم الاضافه اند؛ یعنی بعد از آنها مضاف الیه می آید، به شرطی که ال و تنوین نداشته باشند و مبنی هم نباشند.
مثال:
عین کلمه “یوم” دائم الاضافه؟
1 - الیوم 2 - یوما”
3 - فی الیوم 4 - یوم
جواب: گزینه 4
8 - کلمه “لما” در اول فعل ماضی ظرف زمان و معادل نقش اصلی “مفعول فیه” است و ترجمه اجباری قید زمان دارد. یعنی به صورت “هنگامی که، وقتی که، زمانی که، … ” ترجمه می شود.
مثال:
لما ذهبت الی المدینه رایت طبیبا حاذقا…
هنگامی که به شهر رفتم، …
کلمه “لما” در اول فعل مضارع هم می تواند به صورت مفعول فیه به کار رود؛
به شرطی که جارمه نباشد، یعنی پایان فعل را مجزوم نسازد:
لما یدرس المعلم جیدا، یجب علینا نستمع له جیدا!
“هنگامی که معلم به خوبی درس می دهد، باید به خوبی به او گوش بدهیم!”
9- کلمه “هناک” در وسط عبارت و بعد از یک فعل، نقش “مفعول فیه” می پذیرد، و به صورت “آنجا” ترجمه می شود؛ ولی در اول جمله اگر بعد از آن یک اسم قرار گیرد، نقش “خبر مقدم” می پذیرد و در این صورت باید به صورت “وجود دارد” ترجمه شود.
مثال:
رایت صدیقی هناک:
دوستم را در آنجا دیدم.
(هناک) - مفعول فیه
هناک مساجد فی اصفهان.
مساجدی در اصفهان وجود دارد.
(هناک) - خبر مقدم؛ شبه جمله.
نکته مهم:
اگر قبل از “هناک” فعل منفی “لیس” واقع شود؛ به صورت فعل “وجود ندارد” ترجمه می شود:
لیس هناک حد لحاجات الانسان…..
“حدی برای نیازهای انسان وجود ندارد…”
10 - در مبحث مشتقات اسم زمان و مکان بر وزن های (مفعل، مفعل و مفعله) می آید. این اسم ها هم می توانند در نقش مفعول فیه بیایند؛ به شرطی که؛
اولا: منصوب باشند؛
ثانیا: هم ریشه با فعل اصلی عبارت باشند.
مثال:
جلست “مجلس” العلماء:
در مجلس دانشمندان نشستم.
ذهبت “مذهب” العشاق:
به شیوه (به راه) عشاق رفتم.
الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ، وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي [آجِلِهِمْ] آجَالِهِمْ.
الصَّدَقَةُ.. مبتدا مرفوع به ضمه
دَوَاءٌ.. خبر مرفوع به ضمه
مُنْجِحٌ،.. صفت مرفوع
وَ.. عاطفه
أَعْمَالُ.. مبتدا مرفوع به ضمه
الْعِبَادِ.. مضاف الیه مجرور
فِي عَاجِلِهِمْ.. جار مجرور.. مضاف الیه مجرور
نُصْبُ.. خبر مرفوع به ضمه
أَعْيُنِهِمْ..مضاف الیه مجرور.. مضاف الیه مجرور
فِي [آجِلِهِمْ] آجَالِهِمْ…. جار مجرور.. مضاف الیه مجرور
فرمود (ع): و صدقه دارويى است شفا بخش و اعمال بندگان در اين جهان، مقابل چشم آنهاست در آن جهان.
پ. ن: هدیه محضر حضرت سکینه خاتون سلام الله علیها
اِعْجَبُوا لِهَذَا اَلْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ یَتَکَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ
اِعْجَبُوا.. فعل امر از ماده عجب. فاعل واو..
لِهَذَا.. جار مجرور متعلق به اعجبوا
اَلْإِنْسَانِ.. عطف بیان
یَنْظُرُ.. فعل فاعل هو مستتر
بِشَحْمٍ.. جار مجرور متعلق به ینظر
وَ.. عاطفه
یَتَکَلَّمُ.. فعل از باب تفعل فاعل هو مستتر
بِلَحْمٍ.. جار مجرور متعلق به یتکلم
وَ.. عاطفه
یَسْمَعُ.. فعل فاعل هو مستتر
بِعَظْمٍ.. جار مجرور متعلق به یسمع
وَ.. عاطفه
یَتَنَفَّسُ.. فعل از باب تفعل فاعل هو مستتر
مِنْ خَرْمٍ.. جار مجرور متعلق به یتنفس
«در مورد این انسان در شگفت باشید که به وسیله پیهی [چشم] میبیند و با گوشتی [زبان] سخن میگوید و به وسیله استخوانی [گوش] میشنود و از شکافی [بینی] نفس میکشد» .
وَ قَالَ صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ- وَ الْبَشَاشَهُ حِبَالَهُ الْمَوَدّهِ- وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ.
صَدْرُ.. مبتدا مرفوع به ضمه
الْعَاقِلِ.. مضاف الیه مجرور
صُنْدُوقُ.. خبر مرفوع به ضمه
سِرِّهِ.. مضاف الیه مجرور
- وَ.. عاطفه
الْبَشَاشَهُ.. مبتدا
حِبَالَهُ.. خبر
الْمَوَدّهِ-.. مضاف الیه مجرور
وَ.. عاطفه
الِاحْتِمَالُ.. مبتدا
قَبْرُ.. خبر
الْعُیُوب مضاف الیه مجرور
امام(علیه السلام) فرمودند: سینه عاقل گنجینه اسرار اوست، خوشرویی و بشاشت، دام محبت است و تحمل ناراحتی ها گور عیب هاست.
پ. ن.. هدیه محضر امام جواد علیه السلام صلوات
قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ.
الْعِلْمُ… مبتدا مرفوع به ضمه
وِرَاثَةٌ.. خبر مرفوع به ضمه
كَرِيمَةٌ،.. صفت مرفوع به ضمه
وَ.. عاطفه
الْآدَابُ.. مبتدا
حُلَلٌ.. خبر
مُجَدَّدَةٌ،.. صفت
وَ.. عاطفه
الْفِكْرُ.. مبتدا
مِرْآةٌ.. خبر
صَافِيَةٌ… صفت
فرمود (ع): و دانش، ميراثى است گرانمايه و آداب، زيورهايى نو به نو و انديشه، آينه ی صافى است.
پ. ن: هدیه محضر حضرت زهرا سلام الله علیها صلوات
بسم الله القدیر
قال علیه السلام: الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى.
الْعَجْزُ.. مبتدا مرفوع به ضمه
آفَةٌ،.. خبر مرفوع به ضمه
وَ.. عاطفه
الصَّبْرُ.. مبتدا مرفوع به ضمه
شَجَاعَةٌ،.. خبر مرفوع به ضمه
وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ،.. واو عاطفه. مبتدا. خبر(ترکیب سابق)
وَ.. عاطفه
نِعْمَ.. فعل مدح.
الْقَرِينُ.. فاعل نعم مرفوع به ضمه
[الرِّضَا] الرِّضَى… بدل
فرمود (ع): و ناتوانى، آفت است و شكيبايى، دليرى است و زهد، توانگرى است و پارسايى، چونان سپر است. بهترين همنشين خشنودى است از خواست خداوند.
پ. ن: هدیه محضر امام علی علیه السلام صلوات
حُبُّ عَلِیٍّ عِبادَةٌ.
حُبُّ.. مبتدا مرفوع به ضمه
عَلِیٍّ.. مضاف الیه مجرور
عِبادَةٌ… خبر مرفوع به ضمه
امام صادق علیه السلام
دوست داشتن على، عبادت است.
تاریخ بغداد، ج12،ص351.
امام على (علیه السلام):
البِشرُ یُطفی نارَ المُعانَدَةِ
خوش رویى، آتش دشمنی را خاموش مى کند.
البِشرُ.. مبتدا مرفوع به ضمه
یُطفی.. فعل فاعل هو مستتر
نارَ.. مفعول به منصوب به فتحه
المُعانَدَةِ.. مضاف الیه مجرور
یطفی نار المعانده.. جمله فعلیه محلا مرفوع خبر
غررالحکم، حدیث561.
هدیه محضر حضرت معصومه سلام الله علیها صلوات
امام على علیه السلام :
اَلذِّکرُ یونِسُ اللُّبَّ وَیُنیرُ القَلبَ وَیَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛
یاد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى کند و رحمت او را فرود مى آورد.
غررالحکم، ج2، ص66
اَلذِّکرُ..مبتدا مرفوع به ضمه
یونِسُ.. فعل مضارع از ریشه انس.. فاعل هو مستتر
اللُّبَّ.. مفعول به منصوب به فتحه
وَ.. عاطفه
یُنیرُ.. فعل مضارع فاعل هو مستتر لقَلبَ
وَ… عاطفه
یَستَنزِلُ.. فعل مضارع باب استفعال فاعل هو مستتر
الرَّحمَةَ؛.. مفعول به منصوب به فتحه
یونس اللب.. جمله فعلیه محلا مرفوع. خبر برای الذکر
ینیر القلب.. جمله فعلیه محلا مرفوع عطف به جمله قبل
یستنزل الرحمه.. جمله فعلیه مرفوع عطف به جمله خبر
هدیه به امام جعفر صادق علیه السلام صلوات
فَقْدُ الاَْحِبَّةِ غُرْبَةٌ.
فَقْدُ.. مبتدا مرفوع به ضمه
الاَْحِبَّةِ.. مضاف الیه
غُرْبَةٌ… خبر مرفوع به ضمه
امام(عليه السلام) فرمود: از دست دادن دوستان غربت است!
حکمت 65 نهج البلاغه
و قَالَ (علیه السلام) الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ
الْحَذَرَ..باب تحذیر.. مفعول به برای فعل محذوف
الْحَذَرَ.. تاکید لفظی
فَوَاللَّهِ.. فاء استینافیه.. واو قسم.. مجرور به کسره
لَقَدْ.. حرف قسم.. حرف تحقیق
سَتَرَ.. فعل ماضی فاعل هو مستتر
حَتَّى.. ابتدائیه
کَأَنَّهُ.. حرف مشبه به فعل.. ه اسم آن محلا منصوب
قَدْ غَفَرَ..جمله فعلیه فاعل هو مستتر.. محلا مرفوع خبر کأنّ
بترسيد، بترسيد، به خدا سوگند، كه گاه چنان گناه را مى پوشاند كه پندارى آن را بخشيده است.
اسم الف و لام دار بعد از اسم اشاره
اگر جامد باشد عطف بیان است
واگر مشتق باشد صفت است.
مثال
ذلكَ الکتابُ لا ریبَ فِیهِ… بقره/2
در اینجا الکتاب جامد است و عطف بیان میباشد.
قَالُوا لَم نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ
قَالُوا.. فعل و فاعل
لَم نَکُ.. مضارع مجزوم به لم
مِنَ المُصَلِّینَ.. جارو مجرور.. خبر برای کان
نکُ..
فعل ناقصه “کَانَ"، چند ویژگی جداگانه نسبت به بقیهی افعال ناقصه دارد که یکی از آنها این است:
جواز حذف نون کانَ در مضارع مجزوم؛ البته با ۴ شرط
1 مابعد آن ساکن نباشد (برخلاف لَم یَکُنِ الله)
2 از صیَغ خمسه باشد.
3 مابعدش ضمیر متصل نباشد (برخلاف البَخِیلُ لَم اَکُنْهُ)
4 بر او وقف نشود (برخلاف کَاذِباً لَم اَکُن)
گفت: در می زنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است
مزن این خانه مسلمان است
مادرم رفت پشت در،اما
گفت: آرام ما خدا داریم
ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضهای به پا داریم
پدرم رفته ما عزا داریم
پشت در سوخت بال و پر، اما
آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر، اما
بین آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تانگاهش به ذوالفقار افتاد
گفت: یک روز یک نفر اما…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
ان..حرف مشبه بالفعل
فاطمهَ.. اسم انّ.. منصوب
فاطمه.. غیر منصرف به دلیل علمیت و تانیث
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ:
قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه السَّلام إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ فَفیهِما هَلَکَ مَنْ هَلَکَ إِیَّاکَ أَنْ تُفْتِیَ النَّاسَ بِرَأْیِکَ أَوْ تَدِینَ بِمَا لَا تَعْلَمُ.
أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج1، ص: 52
قَالَ :فعل
لِی:جار و مجرور متعلق به قال
أَبُو: فاعل
عَبْدِاللَّهِ :مرکب اضافی- مضاف الیه و مجرور
وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ: لِدُوا لِلْمَوْتِ، وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ، وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ.
قالَ.. فعل ماضی
علی… فاعل مرفوع
(علیه السلام)..جمله معترضه محلی از اعراب ندارد(خبر مقدم.. مبتدای موخر)
إِنَّ.. حرف ناسخه
لِلَّهِ.. جار و مجرور خبر مقدم.. متعلق به محذوف
مَلَكاً… اسم انَّ
يُنَادِي.. فعل مضارع باب مفاعله
فِي كُلِّ.. جارو مجرور متعلق به ینادی
يَوْمٍ:.. مضاف الیه
لِدُوا… فعل امرمخاطب.. ریشه ولد..
لِلْمَوْتِ.. لام انتهای غایت.. جارومجرور متعلق لدوا
وَ.. عاطفه.. غیر عامل
اجْمَعُوا.. فعل امر.. ریشه جمع.. عطف بر لدوا
لِلْفَنَاءِ.. جار و مجرور.. متعلق به لدوا
وَ.. عاطفه.. غیر عامل
ابْنُوا.. فعل امر.. بنی.. صیغه 9 امر
لِلْخَرَابِ.. جارو مجرور متعلق به ابنوا
امام(عليه السلام) فرمودند: خداوند فرشته اى دارد كه همه روز بانگ مى زند بزاييد براى مردن، و گردآورى كنيد براى فنا، و بنا كنيد براى ويران شدن!
پيام فرشته الهى:
امام(علیه السلام) در این کلام حکیمانه کوتاه و پربار به سرنوشت انسان ها و مواهب و نعمت هاى آنها اشاره کرده مى فرماید: «خداوند فرشته اى دارد که همه روز بانگ مى زند بزایید براى مردن و گردآورید براى فنا و بنا کنید براى ویران شدن».
لام در «لِلْمَوْتِ» و «لِلْفَناءِ» و «لِلْخَرابِ» لام سببیّه نیست، بلکه لام غایت است; یعنى فرزند بزایید ولى عاقبتش مرگ است و اموال گردآورى کنید سرانجامش فناست و بناهاى پرشکوه برپا سازید عاقبت آن ویرانى است.
شبیه چیزى است که در قرآن مجید در داستان فرعون و همسرش به هنگام گرفتن قنداقه موسى از آب نیل آمده است «(فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً); (هنگامى که مادرش به فرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را (از آب) گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد»(1) یعنى عاقبت کار چنین شد.
در حقیقت امام روى سه چیز از مهم ترین مواهب زندگى دنیا انگشت گذارده و سرانجام همه آنها را روشن ساخت: فرزندان که عزیزترین سرمایه انسان اند و اموال که براى آن زحمت فراوان مى کشد و بناهاى مجلل که گاه قسمت عمده عمر خود را صرف آن مى کند. امام مى فرماید: هیچ یک از اینها بقا و دوامى ندارد و سرانجام گرد و غبار فنا بر روى همه آنها مى نشیند تنها چیزى که براى انسان باقى مى ماند اعمال خیر و نیکى هاست که نزد خدا ذخیره مى شود، قرآن مى گوید: «(مَا عِنْدَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاق); آنچه نزد شماست از میان مى رود و آنچه نزد خداست باقى مى ماند».(2)
در این که آیا واقعاً فرشته اى فریاد مى زند و ما صداى او را نمى شنویم یا زبان حال جهان آفرینش و طبیعت دنیاست یا صدایى است که از جان و فطرت و عقل ما بر مى خیزد و ملک اشاره به آن است، محلّ گفت وگو است.
کسانى که آن را تفسیر به طبیعت دنیا و مانند آن کرده اند دلیلشان این است که اگر واقعاً ملکى صدا بزند و ما نداى او را نشنویم چه فایده اى مى تواند داشته باشد؟; ولى به این ایراد مى توان پاسخ داد که وقتى نداى آن ملک به وسیله اولیاءالله براى ما نقل شود تأثیرش واضح است مثل این که ما براى کسى نقل کنیم که فرزندت را در فلان شهر دیدیم که فریاد مى زد مرا یارى کنید. در این گونه موارد صداى شخص غائب به وسیله شخص حاضر رسیده است.
بهترین راه براى این که انسان سرنوشت آینده خود را تشخیص دهد آن است که درباره پیشینیان فکر کند آنها کجا رفتند؟ اموالشان چه شد؟ و کاخ هایشان به چه سرنوشتى گرفتار گردید؟ قرآن مجید درباره کافران و منافقان در آیه 69 سوره توبه مى فرماید: «(کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ أَمْوَالا وَأَوْلاَداً); (شما منافقان،) همانند کسانى هستید که قبل از شما بودند، (و راه انفاق پیمودند; بلکه) آنها از شما نیرومندتر، و اموال و فرزندانشان بیشتر بود» (دیدید سرنوشت آنها چه شد؟) سرنوشت خود را بر آنها قیاس کنید.
در حدیثى در کتاب شریف کافى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم فرزند آدم هنگامى که در آخرین روز دنیا و اولین روز آخرت قرار مى گیرد اموال و فرزندان و اعمال او در برابرش مجسم مى شوند رو به اموالش مى کند و مى گوید به خدا سوگند من نسبت به تو حریص و بخیل بودم الان سهم من نزد تو چیست؟ مى گوید: «خُذْ مِنّی کَفَنَکَ; تنها کفن خود را مى توانى از من بگیرى» رو به فرزندانش مى کند و مى گوید شما را دوست مى داشتم و از شما حمایت مى کردم من چه سهمى نزد شما دارم؟ مى گویند: تو را به قبرت مى بریم و پنهان مى کنیم رو به سوى عملش مى کند و مى گوید به خدا سوگند من نسبت به تو بى اعتنا بودم و تو بر من سنگین بودى چه چیز نزد تو دارم؟ عملش مى گوید: من همنشین تو در قبر و روز قیامت هستم تا من و تو به پیشگاه پروردگار عرضه شویم. (سپس امام(علیه السلام) فرمود: اگر آن شخص ولىّ خدا بوده سرنوشت بسیار خوبى دارد و اگر دشمن خدا بوده به عذاب دردناکى مبتلا مى شود).(3)
شاعر معروف عرب ابوالعتائیه از کلام حکیمانه امام بهره گرفته و مى گوید:
لِدُوا لِلْمَوت وَابْنُوا لِلْخَرابِ *** فَکُلُّکُمْ یَصیرُ إلى ذِهابِ
لِمَنْ نَبْنی وَنَحْنُ إلى تُراب *** نَصیرُ کَما خُلِقْنا مِنْ تُراب؟
براى مرگ بزایید و براى ویرانى بنا کنید که همه شما در مسیر رفتن هستید
براى چه کسى بنا مى کنیم در حالى که ما به سوى خاک مى رویم و همان گونه که از خاک آفریده شدیم به خاک باز مى گردیم.(4)
*****
پی نوشت:
(1). قصص، آیه 8.
(2). نحل، آیه 96.
(3). کافى، ج 3، ص 231 و 232 با تلخیص اندک.
(4). سند گفتار حکیمانه: از جمله کسانى که این کلام حکیمانه را پیش از مرحوم سیّد رضى در کتاب هایشان نقل کرده اند مرحوم کلینى در جلد دوم کافى از امام باقر(علیه السلام) با تفاوتى و مرحوم مفید در اختصاص از امام صادق(علیه السلام) هستند و (بعد از مرحوم سیّد رضى) آمدى نیز در غررالحکم آن را از امیرمؤمنان(علیه السلام) با تفاوتى نقل کرده (که نشان مى دهد منبع دیگرى در اختیار داشته است). (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 119)
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
مَنْ قالَ بَعدَ صَلوةِ الْفَجْرِ و بَعدَ صَلوةِ الظُّهرِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و اَلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِن اَلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم؛هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»، از دنیا نمیرود مگر آن که قائم آل محمد (ص) را درک می کند.
بحار الانوار ج 53 ص176
مَنْ.. شرطیه. مبتدا
قالَ.. فعل ماضی.. فاعل مستتر
بَعدَ.. مفعول فیه منصوب
صَلوةِ.. مضاف الیه مجرور
الْفَجْرِ.. مضاف الیه مجرور
امام حسین علیه السلام:
«اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ عِبَادَةٌ وَ الصّمْتُ زَیْنٌ».
«خوشخویى، عبادت است و سکوت، زینت».
(تاریخ الیعقوبى، ج 2 ص264 )
اَلْخُلْقُ.. مبتدا مرفوع
الْحَسَنُ.. صفت برای الخلق. مرفوع
عِبَادَةٌ.. خبر مرفوع
وَ.. واو عاطفه. غیر عامل
الصّمْتُ.. مبتدا. مرفوع
زَیْنٌ.. خبر مرفوع
پ.ن..هدیه محضر امام حسین علیه السلام صلوات..
امام علی علیه السلام :
مَن جاهَدَ عَلى إقامَةِ الحَقِّ وُفِّقَ
آن که در به پا داشتن حق بکوشد، موفّق گردد.
غرر الحکم : ح ٨٦٥١
مَن.. اسم شرط. مبتدا مرفوع
جاهد.. فعل شرط. باب مفاعله. فاعل مستتر
علی اقامه.. جارو مجرور متعلق به جاهد
الحق.. مضاف الیه مجرور
وُفِّقَ.. خبر.. جواب شرط. فعل مجهول ماضی. فاعل مستتر. از باب تفعیل
پ.ن.. هدیه محضر امیر المومنین علی علیه السلام صلوات
امام على علیه السلام:
لا غائبَ أقرَبُ مِن المَوتِ.
هیچ غایبى نزدیکتر از مرگ نیست.
میزان الحکمه، ج 11، ص 92.
لا.. نفی جنس
غائبَ.. اسم لا. منصوب
أقرَبُ.. خبر لا.. مرفوع
مِن المَوتِ.. جار مجرور متعلق به اقرب
پ.ن. هدیه محضر نورانی امام علی علیه السلام صلوات
امام صادق علیه السلام:
اَلسَّخاءُ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ، و هُوَ عِمادُ الإیمانِ، ولایَکُونُ مُؤمِنٌ إلاّ سَخیّا، ولایَکُونُ سَخیّا إلاّ ذو یَقینٍ وهِمَّةٍ عالیَةٍ ؛ لأِنَّ السَّخاءَ شُعاعُ نورِ الیَقینِ، ومَن عَرَفَ ما قَصَدَ هانَ عَلَیهِ ما بَذَلَ؛
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ،ج7 ،ص 17-بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج68، ص355
السخاءُ: مبتدا مرفوع
مِن اخلاق: جار و مجرور-مضاف
الانبیاءِ: مضاف الیه
مِن اخلاق الانبیاء : خبر محلا مرفوع
و: ربط