روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند، روز و شب دارد، روشنی دارد، تاریکی دارد، کم دارد، بیش دارد، دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده، تمام می شود، بهار می آید. کتاب جای خالی سلوچ نوشته محمود دولت آبادی بیشتر »
کلید واژه: "محمود دولت آبادی"
ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگری یک… بیشتر »