کاظمین امشب تبدار عروج امامی است که علیبن موسیالرضا(ع) و حضرت معصومه(س) را پدری کرده و بابالحوائج دلهای غم گرفته است…
کسی که زندان هارونالرشید، نجوای عارفانه و استقامتش را خوب به خاطر دارد و شهر کاظمین تصویرگر مبارزات او با ظلم و جور است.
برگ تقویم در بیست و پنجم رجب آلوده به زهری است که در سینی خرما به کاظم اهل بیت(ع) تعارف شد تا شهادت را به کام هفتمین میوه درخت امامت بچشاند.
و حال ثانیهها سوگوار این شهادتند
از در و دیوار کاظمین غم میبارد. شهری که خاطرات رنج و دشمنی با او و خاندانش و وصف نیکی، صدق گفتار و احسانش را تا همیشه در سینه خواهد داشت. از همین روست که فرمود: «کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.»
و امروز اختر هفتم امامت در غفلت غمانگیز مردمان شهر به آسمان عروج میکند.
او بابالحوائج دلهای رنجور و دستهای به آسمان رفته است که در قنوت پُر التماس حاجتمندان، عطر آمین مینشاند و با وساطتِ مهربانیاش، درمان تمام آلام است.
چرا که سختی زندان نتوانست حُریت و آزادگیاش را به بند بکشد و بلندای روح الهیاش را به زنجیر درآورد.
او کاظم(ع) است؛ کسی که خشم در برابر صبرش زانو زد تا مفهوم متانت و بردباری در نگاه معصومانهاش، تفسیر شود.
حال نه فقط فرزاندن بزرگوارش از داغ رفتنش یتیم میشوند، بلکه تا قیامت همه بندگان در داغ دوریاش یتیم خواهند ماند.
اگر چه امشب فرشتگان به پیشواز وسعت روح بلندش آمدهاند، اما اهل زمین در فقدان نگین وجودش اشکبارند.
یا بابالحوائج!…
چندین سال در تاریکی جور و ستم هارونالرشید، کورترین گِرههای جهل را به یک اشاره گشودی و با طنین مناجات عارفانهات، دلهای اسیر تاریکی را به لرزه درآوردی!
اکنون، این غروب غمبار خورشید وجود توست که آسمان کاظمین را فرا گرفته… غروب دردناکی که یادآور رنج عمیق تو در تاریکی زندان جهل دشمنان است. تویی که بالاترین مقام را داشتی اما تواضع و فروتنی را در سایه امامتت مجسم ساختی.
از همین روست که فرمودی:«به راستی که باارزشترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.»
منبع.. برنامه باد صبا