معانی مختلف واژه جَعَلَ
اگر فعل تام باشد… قرار دادن
اگر فعل قلبی باشد… ظن و گمان
اگر فعل شروع باشد… مقاربه و نزدیکی
اگر فعل تصییر باشد… تحول و دگرگونی
فرم در حال بارگذاری ...
معانی مختلف واژه جَعَلَ
اگر فعل تام باشد… قرار دادن
اگر فعل قلبی باشد… ظن و گمان
اگر فعل شروع باشد… مقاربه و نزدیکی
اگر فعل تصییر باشد… تحول و دگرگونی
فرم در حال بارگذاری ...
فایده ی تصغیر اسم:
۱. تحقیر؛
مانند: رُجَیل (مرد کوچک)
۲. توهین؛
مانند: شُوَیْعِر (شاعرك)، تُوَيْجِر (تاجرک)
۳. تقلیل عدد (کم دانستنِ تعداد چیزی)؛
مانند: أعطاني دُرَيْهِمات. (مرا چند درهمی داد.)
صدْتُ عُصَيْفِرات. (چند گنجشکی صید نمودم.)
۴. تقریب زمان؛
مانند: جِئتُ قُبَیلَ المغرب. (کمی قبل از غروب آفتاب آمدم.)
۵. تقریب مکان؛
مانند: یکون الکنزُ تُحَیتَ رِجلی. (گنج مقداری پایین تر از پای من است.)
۶.اظهار محبّت و ترحّم؛
مانند: یا بُنَيَّ! (ای پسرکم!)
فرم در حال بارگذاری ...
«أن» ناصبة دارای ویژگیهایی میباشد؛
مانند:
۱. ناصب فعل است.
۲. معنای فعل را به آینده تغییر میدهد.
۳. جملهی بعدش را تأویل به مصدر میبرد.
مثال:
«أن تَصُومُوا خيرٌ لكم: روزه گرفتن شما در آینده، برایتان بهتر است.»
فعل «تصوموا» لفظاً منصوب است و جملهی «تصوموا…» محلّی از اعراب ندارد.
‼️ توجّه ، توجّه‼️
هنگامی که بر ماضی داخل میشود، نه نصب میدهد و نه زمان ماضی را تغییر میدهد. بلکه فقط جمله بعدش را تاویل به مصدر میبرد.
مثال:
«فَرِحتُ بأن زُرْتَنِي: به خاطر زیارت کردن تو، من را (در گذشته)، خوشحال شدم»
جمله ی «زرتَني….» نیز محلّی از اعراب ندارد.
منبع: النّحو الوافي، ج۴، ص۲۸۲
فرم در حال بارگذاری ...
صرف ساده
مشخصات کتاب
عنوان و نام پدیدآور: صرف ساده/ مولف محمدرضا طباطبائی، 1327 -.
وضعیت ویراست: [ویراست 2].
مشخصات نشر: قم: دار العلم، 1366.
مشخصات ظاهری: 226 ص.: جدول.
فروست: مدرسه شهیدین قم؛ نشریه شماره 1.
شابک: 400 ریال؛ 300 ریال (چاپ سیزدهم)؛ 400 ریال (چاپ نوزدهم)؛ 600 ریال (چاپ بیست و سوم)؛ 1350 ریال (چاپ مکرر)
یادداشت: چاپ مکرر: پاییز 1372.
یادداشت: چاپ سیزدهم: پاییز: 1365.
یادداشت: چاپ نوزدهم: 1368.
یادداشت: چاپ بیست و سوم: پاییز 1370.
یادداشت: کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع: زبان عربی – صرف
رده بندی کنگره: PJ6203/ط23ص 44
رده بندی دیویی: 492/75
شماره کتابشناسی ملی: م 67-457
تعریف صرف و اقسام کلمه
المدخل
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوه علی سیدنا محمد و آله الطیبین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
تعریف علم صرف
علم صرف می آموزد چگونه کلمه ای را به صورتهای گوناگون درآوریم تا معانی مختلف بدست آید مثلا کلمه علم به معنی دانستن را طبق قواعد صرفی به صورتهای علم یعلم اعلم و … در می آوریم تا معانی دانست می داند بدان و … بدست آید و یا کلمه رجل به معنی مرد را به صورتهای رجال و رجیل در می آوریم تا معانی مردها و مرد کوچک حاصل شود
فایده علم صرف
در هر زبانی بسیاری از کلمات از یکدیگر گرفته می شوند مثلا در فارسی کلمات گفتم گفتی گفت گفتیم گفتید گفتند می گفتم … با خواهم گفت … از ماده گفتن گرفته شده اند بنا بر این باید علم صرف را بیاموزیم تا کلمات را بشناسیم و به معانی آنها پی ببریم و نیز بتوانیم برای معانی منظور کلمات مناسب بسازیم از آنچه گذشت روشن شد که فایده علم صرف شناختن کلمه و معنی آن و قدرت بر ساختن کلمه است
...
موضوع علم صرف
و ضمنا معلوم شد که موضوع علم صرف کلمه است یعنی این علم فقط درباره ساختمان و خصوصیات کلمه صحبت می کند
تعریف کلمه
کلمه لفظ مفردی است که دارای معنی باشد و به آن لفظ مستعمل هم می گویند در برابر لفظ بی معنی که لفظ مهمل نام دارد
اقسام کلمه
کلمات عربی مانند کلمات هر زبان دیگر به سه دسته تقسیم می شود فعل اسم حرف.
فعل کلمه ای است که بر معنای مستقلی دلالت کند و زمان آن را نیز برساند مانند حسن نیکو شد یذهب می رود اذهب برو.
اسم کلمه ای است که بر معنای مستقلی دلالت کند بدون دلالت بر اقتران آن معنی به زمان مانند علم دانستن مال ثروت.
حرف کلمه ای است که معنی آن مستقل نیست و ربط بین کلمات دیگر است مانند فی در در جمله دخلت فی المدرسه و من از در جمله خرجت من الدار.
توجه کنید صورت و شکل حرف همیشه ثابت است لذا در علم صرف از حرف بحث نمی شود و هر کجا لفظ کلمه آورده شد فقط فعل و اسم مقصود است بنا بر این مباحث این کتاب در دو بخش فعل و اسم عنوان می گردد و یک سری مطالب متفرقه در خاتمه مطرح خواهد شد
بقیه کتاب از اینجا مطالعه کنید
فرم در حال بارگذاری ...
ویژگی های این اثر:
ترجمه روان، کامل و غنی شده اشعار الفیه ابن مالک
غنی سازی به معنای اضافه کردنِ توضیحاتِ لازم در کروشه است.(توضیحات برگرفته از شرح سیوطی)
کار بر روی لغات دشوار موجود در اشعار به صورت مجزا
ارائه تجزیه و ترکیب های دشوار اشعار الفیه ابن مالک
عدم اعراب گذاری بر روی متن اشعار ابن مالک و انتقال اعراب اشعار در پاورقی
از این قسمت دانلود کنید
پ.ن..هدیه محضر حضرت سکینه خاتون سلام الله علیها.. صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
دختری که خانه قلبش، روشن به محبت پدرش، حسین علیهالسلام است، چشمهایش ازخودگذشتگی عمویش عباس علیهالسلام را در کربلا دیده و گوشش به اذکار برادرش امام سجاد(ع) آشنا است.
این است سکینه(س)، دختر آفتاب!
شاهد عروج پاکترین خلایق خداوند از محشر کبری کربلا!
پنجم ربیعالاول مصادف است با سالروز وفات یادگار سید و سالار شهیدان، سکینه(ع).
در کتاب «مقاتل الطالبیین» شعری به نقل از امام حسین علیهالسلام روایت شده است که آن حضرت با عشق بسیار فرمودهاند:
«خانهای را دوست دارم که سکینه و رباب من در آن خانه باشند. من آنها را بسیار دوست دارم و تمام اموال خود را صرف آسایش آنها میکنم. کسی حق ندارد مرا در این دوستی سرزنش کند؛ خواه در حیات من یا در ممات من.»[1]
حضرت سکینه(ع) در طول عمر با عزت خود شاهد حوادث و تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری از جمله واقعه عاشورا بود. این بانوی بزرگوار، یکی از اسیران کربلا بود که پس از شهادت پدر، به کوفه و شام برده شد و در کنار حضرت زینب(ع) و امام سجاد(ع) یکی از پیامرسانان نهضت حسینی بود.
در جلد چهارم از کتاب «مناقب آل ابیطالب»، روایت شده است که در یکی از آخرین جلسات وداع سالار شهیدان، امام حسین(ع) با اهل بیت، آن حضرت خطاب به سکینه(ع) فرمودند:
«ای سکینه! بدان که پس از من گریه تو طولانی خواهد شد وقتی که مرگ بر من وارد شود. قلب مرا با گریه حسرتآمیز خود نسوزان؛ تا زمانی که روح در کالبد من است؛ و آن زمان که به شهادت رسیدم، تو سزاوارتر از دیگرانی که بر من گریه کنی، ای بهترین زنان!»[2]
حضرت سکینه(س) ستارهای درخشان در آسمان دانش و زهد و ادب بود.
ایشان همچنین از کلامی بلیغ و شیوا برخوردار بود و در هر فرصتی و در برابر وقایعی چون: واقعه عاشورا، انقلاب مردم کوفه و شام، قتل عام مردم مدینه و آتش زدن مکه، موضعگیری خود را آشکار میکرد و به راهنمایی مردم میپرداخت.
حضرت سکینه سرانجام در پنجم ربیعالاول سال ۱۱۷ هجری قمری چشم از جهان فروبست.[3]
۱. مقاتل الطالبین اصفهانی صفحه ۹۴
۲. مناقب آل ابی طالب صفحه ۱۰۹ به تالیف ابن شهر آشوب
۳. تاریخ الامم و الملوک طبری
پ.ن.1. بر حضرت سکینه سلام الله علیها.. صلوات
پ.ن. نویسنده.. مهرداد توکلی
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
حرف نفی است و بر سر جمله اسمیه داخل می شود.مبتدا را به عنوان اسم خود نصب و خبر را به عنوان خبر خود رفع می دهد.مانند:
لا فقرَ اشدُّ من الجهل
نکته.. لای نفی جنس با عنوان لا(تبرئة)نیز استعمال می شود.
...
شرائط عمل۱-اسم و خبرش نکره باشند
۲-اسم آن از خبرش موخر نگردد
۳-عدم دخول حرف جر بر سر لا
حالات اسم لا
۱-مفرد.مانند:لا علمَ لنا الا ما علمتنا
●(در این صورت اسم مبنی بر نصب می گردد).
۲-مضاف.مانند:لا صاحب بر خاسر
۳-شبه مضاف.مانند:لا خیراً من العقل موجود
تفاوت لا نفی جنس با لا شبیه به لیس
لا نفی جنس صریحا جنس را نفی می کند.ولکن لا شبیه به لیس گاه جنس و گاه واحد را نفی می کند،بنابراین در لای نفس جنس نمی توانیم بگوئیم:(لا رجل فی الدار بل رجلان)،زیرا این نوع از لا وجود هر مردی را در خانه نفی می کند چه برسد به وجود دو مرد در خانه و اما در لا شبیه به لیس می توانیم بگوئیم:(لا رجل فی الدار بل رجلان)زیرا لا وجود یک مرد را نفی می کند ولکن وجود دو مرد در خانه را نفی نمی کند.
منبع
بدائة النحو
فرم در حال بارگذاری ...
چندین نظر هست در این مورد:
1. به این خاطر که انگور تنها میوه ای هست که هیچ دور ریزی ندارد و از همه بخش های آن از درخت انگور بگیر، از برگ های آن، از غوره آن و خود انگور و حتی وقتی که مانده می شود و تبدیل به کشمش می شود، همه اش مورد استفاده قرار می گیرد و فواید زیادی برای بشر دارد، این بدان معناست که مولا علی نیز در همه احوال برای افراد بشر چه در زمانی که زنده بودند و چه در زمان حال و بعد از شهادتشون.
۲.نظر دوم اینه که ضریح نجف به دست هندی ها ساخته شده در هندوستان مرسوم هست که خانه عالم را به طرح انگور مزین میکنند.
3.روی ضریح ساقی ها انگور حک شده ، حضرت علی ع ساقی کوثر هستند و حضرت عباس ع ساقی کربلا
4.گفته شده که در زمان نادر شاه مقداری شراب به داخل حرم امیرالمؤمنین علیه السلام میبرند ولی تبدیل به سرکه می گردد این خبر به گوش نادر شاه میرسد باورش نمی شود و می گوید اگر این چنین شد تمام حرم راباطلا میپوشانم مقداری شراب می برند و تبدیل به سرکه می شود به این ترتیب خوشه انگور را حک می کنند به این نشان
اما اینکه واقعا دلیل اصلی چی بوده و کدوم یکی از این نظرات اعتبار دارد، مدرکی در دسترس نیست؛ الله اعلم
پ.ن..هدیه محضر نورانی امیر المومنین علی علیه السلام صلوات
چه قششششنگ
سلام وخداقوت .قشنگ بوددر پناه امیر المومنین
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
افعالی هستند که بر جمله اسمیه داخل شده و مبتدا را به عنوان اسم خود رفع و خبر را به عنوان خبر خود نصب می دهد.
مانند:یکادُ البرقُ یخطفُ ابصارَهم
اقسام و معانی
۱-افعالی که بر نزدیکی وقوع خبر بر اسم دلالت می کنند.
(کاد-اَوشَکَ-کَرُبَ)
...
مانند:یکادُ زیتُها یضیءُ و لو لم تمسسه نار۲-افعالی که بر امیدواری حصول خبر بر اسم دلالت می کنند.
(عسی-حری-اخلولق)
مانند:عسی ربُکم ان یَرحمَکُم
۳-افعالی که بر شروع اسم به انجام خبر دلالت می کنند.
(شرع-انشا-علق-طفق-اخذ-هبّ-بدا-جعل-قام-انبری)
مانند:طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة
اصول افعال قرب
۱-همه این افعال به صیغه ماضی صرف می شوند جز ۴ مورد که بر مضارع نیز صرف می شوند.
(اوشک-کاد-طفق-جعل)
۲-خبر این افعال از حیث اقتران به ان مصدریه بر سه وجه می باشند:
●واجب الاقتران(حری-اخلولق)مانند:
اخلولقتُ السماء ان تمطر
●ممنوع الاقتران(جمیع افعال شروع)مانند:
طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة
●جائز الاقتران(افعال قرب)و عسی که در(عسی و اوشک)اقترانشان بهتر و در(کاد و کرب)تجردشان از ان مصدریه بهتر است.
تنبیه
در بین این افعال،(عسی)،(اوشک)و(اخلولق)می توانند به صورت تامه نیز واقع شوند.
در این صورت از خبر بی نیاز گشته و فقط به مرفوع خود اکتفا می کنند.
مانند:عسی ان تکرهوا شیئا…
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
حروفی هستند که بر جمله اسمیه داخل شده و مبتدا را به عنوان اسم خود نصب و خبر را به عنوان خبر خود رفع می دهند.مانند:اِنَّ علیاً امامُ.
تعداد و معانی
حروف مشبهة بالفعل ۶ عدد هستند:
●إنَّ و أنَّ:این دو حرف به جهت تاکید مضمون جمله به کار می روند.مانند:
ان الله جمیل
...
●کاَنَّ:برای تشبیه اسم به خبر استفاده می شود.مانند:●لکنَّ:برای استدراک به کار می رود،یعنی با ما بعد آن حکمی مخالف با حکم ما قبل داده می شود.
مانند:
لیس الخیر ان یکثر مالک و ولدک و لکنَّ الخیر ان یکثر علمک…
●لعلَّ:برای آرزوی ممکن به کار می رود که از آن تعبیر به(ترجی)می شود.مانند:
لعل الله یرحمنا
●لیت:برای آرزوی غیر ممکن و یا ممکنی که امید حصول آن نیست به کار می رود.مانند:
یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلاً
گاهی این اداة با(ما)کافّه همراه می شوند که در اینصورت باعث می شود این حروف از عمل خود ملغی گردند.مانند:
(انما الهُکم اله واحد…)
(کانما العلمُ نور)
نکته… در این صورت این حروف میتوانند بر سر افعال نیز داخل شوند.مانند:
انما قامَ زید
تفاوت اِنّ و اَنّ
باید دانست که اِنّ تغییری در معنای جمله ایجاد نمیکند و فقط معنای آن را تاکید می کند،اما اگر به فتح همزه خوانده شود با مابعدش یعنی اسم و خبرش در حکم مفرد قرار می گیرد.
به همین دلیل موارد کسر همزه ان و فتح آن را بیان می کنیم:
مواضع وجوب کسر همزه ان
●ابتدا کلام.مانند:اِنَّا اعطیناک الکوثر
●بعد از ماده قول.مانند:قال اِنّی عبدُ الله
●بعد از قسم.مانند:والعصر/اِنّ الانسان لفی خسر
●بعد از نداء.مانند:یازکریا اِنا نبشرک بغلم اسمه یحی…
●در آغاز جمله صله.مانند:جاء الذی اِنه قائم
●آغاز جمله حالیه:زُرتُه و اِنی ذو اَملً
●پس از الا استفتاحیه.مانند:اَلا اِنَّ زیداً قائم
موارد وجوب فتح همزه ان
●هر گاه با اسم و خبر خود جانشین معمول مرفوع باشد.مانند:
یُعجِبُنی اَنّکَ قائم
●هر گاه جانشین معمول منصوب باشد.مانند:
عرفتُ اَنّکَ قائم
●هر گاه جانشین مجرور به حرف جر باشد.مانند:
عجبتُ من اَنّکَ قائم
●بعد از لو.مانند:
لو اَنّکَ عندنا لَاَخدِمُکَ
برای فراگیری باقی احکام باب حروف مشبهة بالفعل،به این کتب مراجعه فرمائید:شرح ابن عقیل-صمدیه-هدایة النحو
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
افعالی هستند که بر سر جمله اسمیه داخل شده،مبتدا را به عنوان اسم خود رفع و خبر را به عنوان خبر خود نصب می دهند.
افعال ناقصه عبارت اند از:
کان صار اصبح اضحی امسی ظلّ بات لیس مازال مابرح ما انفک مافتی مادام
معانی افعال ناقصه
●کان:بر ثبوت خبر برای اسم در زمان گذشته دلالت میکند،همانطور که مضارعش بر ثبوت خبر برای اسم در زمان حال یا آینده و امرش در زمان آینده دلالت می کند.مانند:
...
کنتَ من المفسدین(تو از فساد کنندگان بودی)البته این نکته هم ذکر شده که استمرار کان در هر سه زمان پایدار است.مانند:
کان اللهُ علیماً/ابا و استکبر و کانَ من الکافرین
●صار:بر انتقال دلالت می کند،یعنی می فهماند ثبوت خبر بر اسم،حالتی جدید است.مانند:الجبنُ داء و الجوزُ داء فاذا اجتمعا معاً صارا دواءً(پنیر مرض است و گردو مرض است؛پس هنگامی که با هم جمع شوند دارو می شوند)
●اصبح:بر ثبوت خبر بر اسم در صبح دلالت می کند.مانند:اصبح مجید مریضاً(مجید در صبح مریض بود)
●امسی:بر ثبوت خبر بر اسم در شب دلالت می کند.مانند:امسی حمید تالیَ القرآنِ(حمید در شب تلاوت کننده قرآن بود)
●اضحی:بر ثبوت خبر بر اسم در ظهر دلالت می کند.مانند:اضحی الرضیعُ عطشاناً(کودک شیر خوار در ظهر تشنه بود)
●ظل:بر ثبوت خبر بر اسم در طول روز دلالت می کند.مانند:ظل سعید حلیماً(سعید در طول روز بردبار بود)
●بات:بر ثبوت خبر بر اسم در طول شب دلالت می کند.مانند:باتَ علی متهجِّداً(علی در طول شب نماز می خواند)
●ما زال-ما برح-ما فتئ-ما انفک:بر ثبوت خبر بر اسم و استمرار خبر برای اسم دلالت میکنند.البته این استمرار زمانی آغاز می شود که اسم،قابلیت پذیرش آن خبر را داشته باشد.مانند:ما زال جبرئیلُ یوصینی بالجارِ حتَّی ظننتُ اَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ.
(همیشه جبرئیل مرا به همسایه توصیه می کرد تا آنجا که گمان کردم همسایه از همسایه ارث می برد)
نکته.. ما در این چهار مورد نافیه می باشد.
●ما دام:با اسم و خبرش کلامی تام نیست بلکه معنای ظرفی دارد و قبل از آن یک کلام تام می آید.مانند:المومنُ مُعَقِّب ما دامَ علی وضوءِِ(مومن در تسبیح است مادامی که وضوء دارد)
توضیح مطلب
حکم قبل از ما دام:در تسبیح بودن
مدت استمرار این حکم:تا زمانی که مومن وضو دارد.
اسم ما دام:هو مستتر و خبر آن:علی وضو
●لیس:برای نفی مضمون جمله به کار می رود.مانند:لستَ مومناً(تو مومن نیستی)
خصائص کان
●هر گاه مضارع کان مجزوم گردد می توان نون مضارع را حذف نمود.به شرط آن که:
۱-مضارع مجزوم به سکون باشد نه به حذف.
۲-مضارع به ضمیر منصوب متصل نباشد.
۳-بعد از نون ساکن نباشد.
مانند:لم اکُ بَغیاً
●گاه کان با اسمش بعد از(ان و لو)شرطیه حذف می گردد و خبر باقی می ماند.
جواز دخول باء بر سر خبر لیس:
أ لیس اللهُ باحکمِ الحاکمین
گاهی اوقات این افعال تامه بوده و فقط به مرفوع خود اکتفا می کنند.مانند:
الی اللهِ تَصیرُ الامورُ
افعال ناقصه بر سه قسم اند:
۱-افعالی که قابلیت تصرف کامل را دارند که شامل:(کان-اصبح-اضحی-امسی-ظل-بات-صار)می گردد.
۲-افعالی که قابلیت تصرف ناقص دارند،یعنی فقط به ماضی و مضارع و اسم فاعل صرف می شوند که شامل:(ما زال-ما انفک-ما برح-ما فتئ)می گردد.
۳-افعالی که فقط به صورت ماضی صرف می شوند که شامل:(ما دام و لیس)می گردد.
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
کلماتی هستند که بر جمله اسمیه داخل شده و اعراب دو رکن آن را نسخ کرده و معنای جدیدی در جمله ایجاد میکنند.
عمل نواسخ
۱-لفظی:نسخ اعراب مبتدا و خبر و ایجاد اعراب جدید در آن.
۲-معنوی:ایجاد معنای جدید در جمله اسمیه.
...
اقسام نواسخ۱-فعلیه
افعال ناقصه،، (برای توضیحات دانلود کنید) افعال مقاربه،، (برای توضیحات دانلود کنید)
افعال قلوب،، (برای توضیحات دانلود کنید)
۲-حرفیه
حروف مشبهة بالفعل-حروف شبیه به لیس-لا نفی جنس
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف اضافه
اسناد دادن اسمی به اسم دیگر که موجب می شود اسم دوم(مضاف الیه)دائما مجرور باشد.مثال:
اسناد(نصر)به(الله)در عبارت-نصر اللهِ
ارکان اضافه
۱-مضاف:اسم مقدمی است که به اسم ما بعدش ضمیمه گشته و با توجه به نقشش در کلام اعراب میپذیرد.مثال:
یوم در قول خداوند متعال(و نفخ فی الصور ذلک یومُ الوعیدِ)
۲-مضاف الیه:اسمی موخر است که مضاف به آن ضمیمه شده و دائما مجرور می باشد.مثال:
کلمه وعید در مثال فوق
...
عامل مضاف الیهبرخی از نحاة معتقدند عامل جر مضاف الیه یک عامل معنوی،یعنی همان مضاف است،و گروهی بر این باورند حرف جر مقدر بین مضاف و مضاف الیه عامل آن است.
اقسام اضافه
۱-اضافه لفظیه(غیر محضه)
نوعی از اضافه است که در آن مضاف در لفظ کسب تخفیف می کند که این کسب تخفیف یا به حذف تنوین،نون تثنیه،یا نون جمع می باشد.یعنی زمانی اتفاق می افتد که اسم مشتق به معمول خود اضافه گردد.مانند:
انا مرسلوا الناقة فتنه
اسم فاعل/اسم مفعول/صفت مشبهة
۲-اضافه معنویه(محضه)
اضافه ایست که در آن مضاف یا کسب تخصیص و یا کسب تعریف می کند.مثال:
یوم الله
اقسام اضافه معنویه
۱-ظرفیة:زمانی است که مضاف الیه ظرف برای مضاف بوده و حرف جر(فی)در تقدیر است.مانند:
صلاة الیلِ
۲-بیانیة:زمانی است که مضاف الیه جنس مضاف بوده و حرف جر(من)در تقدیر است.مانند:
خاتم ذَهَبِ
۳-ملکیة:زمانی است که مضاف الیه نه ظرف و نه جنس مضاف باشد.در این صورت حرف جر(لام)در تقدیر است.مانند:
بیت الله/غلام زید
شرایط مضاف و مضاف الیه
مضاف باید از تنوین خالی باشد.
مضاف باید از نون تثنیه عاری باشد.
مضاف باید از نون جمع مذکر سالم عاری باشد.
در اضافه معنویه مضاف باید مجرد از ال باشد،بر خلاف اضافه لفظیه.
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
مجرور به حرف جر کلمه ای است که به واسطه حرف جر ملفوظ،چیزی به آن نسبت داده شده باشد.
حروف جر
حروف جر به اعتبار کیفیت مجرور بر دو قسم تقسیم می شوند:
۱-حروف جر عامه،که هم بر سر اسماء ظاهر و هم بر سر ضمیر می آیند.
(الی-باء-حاشا-خلا-عدا-علی-عن-فی-لام-من-رب)
...
۲-حروف جر خاصه،که فقط بر سر اسم ظاهر داخل می شوند.(التاء-حتی-کاف-مذ-منذ-واو)
متعلق جار و مجرور
●متعلق جار و مجرور یا فعل و شبه فعل است.مانند:
فعل:کلوا و اشربوا من رزقِ الله
شبه فعل:والله علیم بالذاتِ الصدور
●و یا متعلق جار و مجرور محذوف بوده و از افعال عموم است.و این امر زمانیست که جار و مجرور در یکی از ۴ موضع زیر قرار بگیرد:
۱-خبر.مانند:و للهِ اسماء الحسنی-سلام علیکم
۲-صفت.مانند:قال ائتونی باخِِ لکم من ابیکم
۳-حال.مانند:فخرج علی قومه فی زینتِه
۴-صله.مانند:و له من فی السماوات و الارض
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
اسمی است که بعد از ادات نداء واقع می شود و به وسیله آن ادات به سوی متکلم متوجه می شود.
اداة نداء
اداة نداء قریب(:أ/أي)
اداة نداء بعید:(آ/أیا/آي/هیا)
مشترک بین قریب و بعید:(یا)
اشکال منادی و اعراب
۱-مفرد معرفه(اسمی که مضاف یا شبه مضاف نباشد.مانند:یا موسی/یا هذ/یا رجلان.
در این صورت منادی مبنی بر رفع و محلا منصوب خواهد بود.
...
۲-مفرد نکره مقصوده(اسمی است که تعریف آن به واسطه ندا عارض شده و از آن فرد معینی قصد شده باشد).مانند:یا ارضُ ابلعی ماءک و یا سماءُ اقلعی۳-مفرد نکره غیر مقصوده.مانند:یا رجلاً خذ بیدی
۴-مضاف.مانند:یا قومَنا اجیبوا داعی الله و ءامنوا به.
۵-شبه مضاف.مانند:یا طالعاً جبلاً
در ۳ قسم آخر منادی منصوب است.
عامل نداء
این مسئله در بین علمای نحوی اختلافی می باشد،به این نحو که برخی معتقدند عامل منادی فعل محذوف است مانند(ادعوا)،و برخی حرف نداء را عامل منادی می دانند.
تنبیه
منادی باید از ال خالی باشد.در غیر ای صورت باید بین اداة نداء و منادی به وسیله(ایها)در مذکر و(ایتها)در مونث فاصله ایجاد شود.
البته این قاعده در لفظ جلاله(الله)استثناء شده است.
در این صورت(ای)و(ایة)منادی بوده در حالی که مبنی بر ضم است و کلمه(ها)برای تنبیه می باشد.همچنین اسم الف و لام دارد بعد اگر جامد باشد عطف بیان و اگر مشتق باشد صفت ایّ است.
تنبیه
گاهی حرف نداء حذف می شود:
۱-هر گاه منادی علم باشد.مانند:
یوسفُ اعرض عن هذا
۲-هر گاه منادی مضاف باشد.مانند:
ربنا لا تزغ قلوبنا
۳-هر گاه منادی ایّ باشد.مانند:
سنفرغُ لکم ایه الثقلان
فرم در حال بارگذاری ...
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
مَنْ قالَ بَعدَ صَلوةِ الْفَجْرِ و بَعدَ صَلوةِ الظُّهرِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و اَلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِن اَلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم؛هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»، از دنیا نمیرود مگر آن که قائم آل محمد (ص) را درک می کند.
بحار الانوار ج 53 ص176
مَنْ.. شرطیه. مبتدا
قالَ.. فعل ماضی.. فاعل مستتر
بَعدَ.. مفعول فیه منصوب
صَلوةِ.. مضاف الیه مجرور
الْفَجْرِ.. مضاف الیه مجرور
...
و.. عاطفه.. غیر عاملپ.ن..هدیه محضر امام صادق علیه السلام صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
امام حسین علیه السلام:
«اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ عِبَادَةٌ وَ الصّمْتُ زَیْنٌ».
«خوشخویى، عبادت است و سکوت، زینت».
(تاریخ الیعقوبى، ج 2 ص264 )
اَلْخُلْقُ.. مبتدا مرفوع
الْحَسَنُ.. صفت برای الخلق. مرفوع
عِبَادَةٌ.. خبر مرفوع
وَ.. واو عاطفه. غیر عامل
الصّمْتُ.. مبتدا. مرفوع
زَیْنٌ.. خبر مرفوع
پ.ن..هدیه محضر امام حسین علیه السلام صلوات..
فرم در حال بارگذاری ...
امام علی علیه السلام :
مَن جاهَدَ عَلى إقامَةِ الحَقِّ وُفِّقَ
آن که در به پا داشتن حق بکوشد، موفّق گردد.
غرر الحکم : ح ٨٦٥١
مَن.. اسم شرط. مبتدا مرفوع
جاهد.. فعل شرط. باب مفاعله. فاعل مستتر
علی اقامه.. جارو مجرور متعلق به جاهد
الحق.. مضاف الیه مجرور
وُفِّقَ.. خبر.. جواب شرط. فعل مجهول ماضی. فاعل مستتر. از باب تفعیل
پ.ن.. هدیه محضر امیر المومنین علی علیه السلام صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
امام على علیه السلام:
لا غائبَ أقرَبُ مِن المَوتِ.
هیچ غایبى نزدیکتر از مرگ نیست.
میزان الحکمه، ج 11، ص 92.
لا.. نفی جنس
غائبَ.. اسم لا. منصوب
أقرَبُ.. خبر لا.. مرفوع
مِن المَوتِ.. جار مجرور متعلق به اقرب
پ.ن. هدیه محضر نورانی امام علی علیه السلام صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
سلام
امروز دلم گرفته است
صبح است
و من بی چاره ام
چاره ساز ِ دل های ِ بی چاره!!!!
آیا برایم چاره سازی می کنی؟؟؟
آیا می شود نگاهت را از من نگیری؟؟
نگاهم کن..
دلم تو را می خواهد
می توانم وعده یِ آرامش ِ نابت را به دلم بدهم؟؟؟
صبح است و بعد ِ نماز ِ صبح
دلم گریه می خواهد
دلم تو را می خواهد
ای هستی ِ جان ها!!!
می دانم که هستی..
پس نگاهم کن..
به قلم مهاجر
سلام وخداقوت السلام علیک یا اباصالح المهدی
سلام علیکم.. ممنونم از توجه تون
فرم در حال بارگذاری ...
امام صادق علیه السلام:
اَلسَّخاءُ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ، و هُوَ عِمادُ الإیمانِ، ولایَکُونُ مُؤمِنٌ إلاّ سَخیّا، ولایَکُونُ سَخیّا إلاّ ذو یَقینٍ وهِمَّةٍ عالیَةٍ ؛ لأِنَّ السَّخاءَ شُعاعُ نورِ الیَقینِ، ومَن عَرَفَ ما قَصَدَ هانَ عَلَیهِ ما بَذَلَ؛
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ،ج7 ،ص 17-بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج68، ص355
السخاءُ: مبتدا مرفوع
مِن اخلاق: جار و مجرور-مضاف
الانبیاءِ: مضاف الیه
مِن اخلاق الانبیاء : خبر محلا مرفوع
و: ربط
...
هو: مبدل و سخا مبدل منه- مبتدا (و یا کل جمله عطف به جمله قبل در نتیجه واو عاطف)عمادُ: مبتدا-مضاف
الایمان: مضاف الیه
و:ربط
لایَکُونُ: فعل مضارع منفی از افعال ناقصه
مومنٌ: اسم کان مرفوع
الاّ:استثنا سخیاً :خبر کان و منصوب
و لایَکُونُ سَخیاً : فعل و اسم یکون
ذو یقین: مضاف و مضاف الیه- خبر
و: عاطف
هِمَّةٍ: معطوف و خبر
عالیةٍ: نعت برای هِمَّةٍ
لأنَّ: لام تعلیل و أَنَّ حرف مشبة بالفعل
السخاءَ: اسم ان
شُعاعُ: اسم ان -مضاف
الیقین: مضاف الیه
مِن: از ادات شرط –مبتدا
عَرفَ: فعل ماضی- فعل شرط-خبر –محلا مجزوم-هو فاعل
ما: موصول –مفعول به
قَصدَ: فعل ماضی –جمله صله
هان: فعل ماضی-جواب شرط درمحل جزم - هو:فاعل
ما=موصول-مفعول به
بَذلَ: جمله صله –فعل ماضی- هو فاعل
امام صادق علیه السلام فرمود:
سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است . هیچ مؤمنى نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همّت والا برخوردار باشد ؛ زیرا که بخشندگى پرتو نور یقین است . هر کس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود.
پ.ن. هدیه محضر نورانی حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
امام علی علیه السلام:
حُسنُ الظَّنِّ یُخَفِّفُ الهَمَّ، و یُنجِی مِن تَقَلُّدِ الإثمِ
خوش بینى، اندوه را مى کاهد و از افتادن در بند گناه مى رهاند
حُسنُ.. مبتدا.. مرفوع
الظَّنِّ.. مضاف الیه مجرور
یُخَفِّفُ.. فعل مضارع از باب تفعیل.فاعل هو مستتر.
...
الهَمَّ.. مفعول به منصوبو.. واو عاطفه. غیر عامل
یُنجِی.. فعل مضارع
مِن تَقَلُّدِ.. جار مجرور متعلق به ینجی. تَقَلُّدِ. مصدر باب تَفَعّل
الإثمِ.. مضاف الیه مجرور
غررالحکم حدیث4823
پ.ن. هدیه محضر مبارک و نورانی جواد الائمه صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
اسم نکره ایست که منصوب بوده و ابهام از ذات یا نسبت ما قبلش را برطرف می کند.
اقسام تمییز
۱-تمییز ذات:تمییزی است که رفع ابهام از ذات شیء می کند.مانند:
(لبستُ قباءاً صوفاً)
در این جمله چون جنس قباء معلوم نیست با آمدن(صوفا)جنس قباء معلوم می شود.یعنی پوشیدم قبائی را که از جنس پشم بود.
بنابراین(صوفا)تمییز ذات است زیرا رفع ابهام ذات نموده است.
...
۲-تمییز نسبت:تمییزی است که رفع ابهام از نسبت می نماید.مانند:عامل تمییز
۱-تمییز ذات:هر گاه تمییز ذات باشد،عامل در تمییز خود ذات است،مثلا در جمله(عندی رطل زیتاً)،عامل رطل می باشد.زیرا رطل در طلب اسمِ بعد،به اسم فاعل شباهت می رساند.
۲-تمییز نسبت:هر گاه تمییز نسبت باشد،عامل در تمییز همان مسند(یعنی فعل و شبه فعل)می باشد.مثلا در(طاب زید نفسا)،عامل نفسا،فعل طاب می باشد.
برخی از مواضع استعمال تمییز ذات
1.عدد(۱۱تا۹۰)،مانند:انَّ عدة الشهورِ عندَ الله اثنا عَشَرَ شهراً
2.مقدار(کیل-وزن-مساحت)،مانند:اشتریتُ مدّاً قمحاً/اشتریتُ رطلاً سمناً
3.بعضی از کنایات مانند کم:کم کتاباً اشتریتُ
نکته..جایز است تمییز(وزن/کیل/مساحت)به صورت مجرور به اضافه و یا مجرور به من باشد.مانند:
اشتریتُ رطلَ سمنِِ
اشتریتُ رطلً من سمنِِ
انواع تمییز نسبت
الف. محول،که خود بر سه قسم است:
۱-محول از فاعل:و اشتعل الراسُ شیباً
۲-محول از مفعول:و فجرنا الارضَ عیوناً
۳-محول از مبتدا مضاف:انا اکثرُ منک مالاً و اعزُّ نفراً
ب. غیر محول:و کفی بالله شهیدا
تفاوت های حال و تمییز که در تشخیص حال و تمییز از یکدیگر کاربرد دارد:
۱-حال می تواند به صورت جمله،ظرف و جار و مجرور بیاید ولی تمییز فقط به صورت اسم می آید.
مثال حال جمله:بعثه و الناسُ ضلال فی حیرة.
مثال حال ظرف:رایت الهلال بین السحاب.
مثال حال جار و مجرور:فخرج علی قومه فی زینته.
۲-حال می تواند متعدد باشد بر خلاف تمییز.
۳-حال مبین هیئات ولی تمییز مبین ذات و نسبت می باشد.
۴-حال غالبا مشتق و تمییز جامد است.
۵-گاهی معنای کلام بر حال متوقف است بر خلاف تمییز.مانند:لا تمش فی الارض مرحاً/لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری.
۶-حال می تواند موکد عامل خود باشد بر خلاف تمییز که چنین نیست.مانند:فتبسم ضاحکاً
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف
لفظ فضله ای است که هیئت ذو الحال را در حین انجام فعل بیان می نماید.
اقسام ذو الحال
1.فاعل
رجع موسی الی قومه غضبانَ اسفاً
2.مفعول
و ءاتیناه الحکمَ صبیاً
...
3.مجرور(مجرور به اضافه و حرف جر)4.خبر
انّ هذا صراطی مستقیماً
اشکال حال
1.مفرده که غالبا مشتق می باشد.مانند:
جاء زید راکباً
2.جمله،که در این صورت باید جمله خبریه باشد.مانند:
الخضاب زینة و نحن قوم فی مصیبته
3.شبه جمله(ظرف و جار و مجرور).مانند:
فخرج علی قومه فی زینته
نکته
۱-محل جمله حالیه منصوب است.
۲-جمله حالیه باید دارای رابط باشد.
رابط جمله حالیه
رابط در جمله اسمیه
1.واو/لئن اکلهُ الذئب و نحن عصبة
2.ضمیر/اهبطوا بعضکم لبعض عدو
3.هم ضمیر و هم واو/خرجوا من دیارهم و هم الوف
رابط در جمله فعلیه
1.اگر فعل مضارع مثبت و خالی از قد باشد،رابط فقط ضمیر است.مانند:
جائنی زید یسرع
2.رابط ضمیر مستتر در یسرع می باشد.
3.اگر فعل مضارع مثبت با قد باشد رابط واو و قد می باشد.مانند:
لمَ تؤذوننی و قد تعلمون انی رسول الله
4.اگر فعل مضارع منفی/فعل ماضی منفی/فعل ماضی مثبت باشد،رابط یا واو یا ضمیر است.
حالات تقدم و تاخر حال و ذوالحال
1.گاه تاخیر حال از ذوالحال واجب است و آن در صورتی است که ذوالحال مجرور به حرف جر و یا مجرور به اضافه باشد.مانند:
مررت بزید راکباً/نتبع مله ابراهیم حنیفاً
2.گاه تاخیر حال از ذوالحال ممتنع و غلط است و آن در صورتی است که ذوالحال نکره خالصه باشد.مانند:
جاءنی رجل راکباً/این مورد قلیل است
3.گاه مقدم نمودن حال بر ذوالحال واجب است.معمولا زمانی این مورد را مشاهده می کنیم که حال از موارد صدارت طلب باشد.مانند:
کیف جاءَ زید
تنبیه
حال می تواند متعدد باشد،همچنان که ذوالحال نیز توانایی تعدد دارد.مانند:
ثم جعلنا له جهنم یصلاها مذموماً مدحوراً
و سخر لکم الشمس و القمر دائبی
فرم در حال بارگذاری ...