مبحث حال
تعریف
لفظ فضله ای است که هیئت ذو الحال را در حین انجام فعل بیان می نماید.
اقسام ذو الحال
1.فاعل
رجع موسی الی قومه غضبانَ اسفاً
2.مفعول
و ءاتیناه الحکمَ صبیاً
ثم اوحینا الیک ان اتبع مله ابراهیم حنیفاً
4.خبر
انّ هذا صراطی مستقیماً
اشکال حال
1.مفرده که غالبا مشتق می باشد.مانند:
جاء زید راکباً
2.جمله،که در این صورت باید جمله خبریه باشد.مانند:
الخضاب زینة و نحن قوم فی مصیبته
3.شبه جمله(ظرف و جار و مجرور).مانند:
فخرج علی قومه فی زینته
نکته
۱-محل جمله حالیه منصوب است.
۲-جمله حالیه باید دارای رابط باشد.
رابط جمله حالیه
رابط در جمله اسمیه
1.واو/لئن اکلهُ الذئب و نحن عصبة
2.ضمیر/اهبطوا بعضکم لبعض عدو
3.هم ضمیر و هم واو/خرجوا من دیارهم و هم الوف
رابط در جمله فعلیه
1.اگر فعل مضارع مثبت و خالی از قد باشد،رابط فقط ضمیر است.مانند:
جائنی زید یسرع
2.رابط ضمیر مستتر در یسرع می باشد.
3.اگر فعل مضارع مثبت با قد باشد رابط واو و قد می باشد.مانند:
لمَ تؤذوننی و قد تعلمون انی رسول الله
4.اگر فعل مضارع منفی/فعل ماضی منفی/فعل ماضی مثبت باشد،رابط یا واو یا ضمیر است.
حالات تقدم و تاخر حال و ذوالحال
1.گاه تاخیر حال از ذوالحال واجب است و آن در صورتی است که ذوالحال مجرور به حرف جر و یا مجرور به اضافه باشد.مانند:
مررت بزید راکباً/نتبع مله ابراهیم حنیفاً
2.گاه تاخیر حال از ذوالحال ممتنع و غلط است و آن در صورتی است که ذوالحال نکره خالصه باشد.مانند:
جاءنی رجل راکباً/این مورد قلیل است
3.گاه مقدم نمودن حال بر ذوالحال واجب است.معمولا زمانی این مورد را مشاهده می کنیم که حال از موارد صدارت طلب باشد.مانند:
کیف جاءَ زید
تنبیه
حال می تواند متعدد باشد،همچنان که ذوالحال نیز توانایی تعدد دارد.مانند:
ثم جعلنا له جهنم یصلاها مذموماً مدحوراً
و سخر لکم الشمس و القمر دائبی
فرم در حال بارگذاری ...