گفت: کسی دوستم ندارد! میدانی این چقدر سخت است… تو برای دوستداشتن بود که جهان را ساختی… خدا هیچ نگفت. گفت: به پاهایم نگاه کن! چقدر چشمها را آزار میدهم آدمهایت از من میترسند مرا می کُشَند! برای اینکه زشتم؛ زشتی، جُرم من است!! خدا هیچ… بیشتر »
آرشیو برای: "آبان 1399"
بارَش، زیادی سنگین بود و سربالایی زیادی سخت؛ دانهی گندم روی شانههای نازُکَش سنگینی میکرد، نفسنفس میزد اما کسی صدای نفسهایش را نمیشنید؛ دانه از شانههای کوچکش سر خورد و افتاد؛ نسیمی وزید مورچه به خدا گفت: من خیلی کوچکم خیلی ناچیز… نقطهای که… بیشتر »
دلبستهی کفشهایش بود کفشهایی که یادگار سالهای نوجوانی اش بودند دلش نمیآمد دورشان بیندازد هنوز همان کفشها رو میپوشید اما کفشها تنگ بودند و قدم از قدم اگر برمیداشت، تاولی تازه نصیبش میشد سعی میکرد کمتر راه برود، که رفتن دردناک بود؛ مینشست… بیشتر »
انسان در درون خودش زندانی است، اما این زندانِ نفس را می توان آن همه وسعت بخشید که آسمان و زمین را در بر گیرد. بیشتر »
گوشی موبایل وقتی به آب می افتد، میسوزد. در حالی که نه تنها آتش نگرفته، بلکه خیس هم شده است. این سوختن به معنای این است که کارکرد و کارآیی اش را از دست داده است. سوختن در برزخ و قیامت هم دقیقا به همین معناست؛ یعنی انسانی که قرار بود کار خدایی کند، کارآیی… بیشتر »
30 مورد از ویژگی های گل سرسبد عالم خلقت، پیامبر اکرم ارواحنا فداه: در کتاب منتهی الآمال محدث قمی صفات رفتاری پیامبر به این شکل اومده: 1- هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت… 2- نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود. 3- هر کسی را… بیشتر »
حکمت شماره 1 نهج البلاغه کن فِی الفتنهِ کَابنِ اللَّبونِ,لا ظَهرٌ فیُرکَبَ و لا ضَرعٌ فیُحلَبَ کن:فعل ناقصه و ضمیر انت مستتر اسم کن فی الفتنه:جار و مجرور متعلق به فعل عام محذوف(حال از ضمیر مستتر انت) کابن:جار و مجرور ال:عهد ذهنی لبون:مضاف الیه لا:شبیه… بیشتر »
حکمت شماره 2 نهج البلاغه ازری بِنَفسِه مِن اِستَشعَرَ الطَّمَعَ و رَضِیَ بِالذُّلِ مَن کَشَفَ عَن ضُرِّه و هانَت علیه نَفسُه مَن امَّر علیها لسانَه ازری/فعل ماضی بنفس/جارو مجرور متعلق به فعل فوق ه/مضاف الیه برای نفس من/فاعل برای ازری و موصوله استشعر/صله… بیشتر »
حکمت شماره 3 نهج البلاغه البخلُ عارٌ و الجبنُ مَنقَصَهٌ و الفقرُ یُخرِسُ الفطنَ عن حجتِهِ و المقلُّ غریبٌ فی بلدتِهِ البخل:مبتدا و معرفه عار:خبر و نکره واو:حرف عطف(جمله به جمله) الجبن:مبتدا منقصه:خبر واو:حرف عطف(جمله به جمله) الفقر:مبتدا یخرس:فعل و فاعل… بیشتر »
ای بلاگردان!!! این بلای عظیم برگردان ای که همه چیز در ید قدرتت، ناچیز!!! میدانم، ناچیزتر از آنم که چیزی بخواهم، ولی یقین دارم تو بزرگ تر از آنی که من میدانم. می دهی بی منت، این منم که سویِ چشمانم، قدرت ِ دیدن ِ عظمت ِ مهربانی ات را ندارد. ای مهربانم!!!… بیشتر »
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ: یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ… بیشتر »
از «مصباح» شیخ طوسی و غیر آن نقل شده: هرگاه نماز را سلام دادی دستها را تا برابر گوش بالا بـبر و «سه مرتبه» تکبیر [اللّهُ أَکْبَرُ] گفته و سپس بگو: لَا إِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ إِلٰهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ، لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَ لَا… بیشتر »
کسی که دیر نظر میدهد، نظرش گران قیمت است، و آن که بسیار نظر می دهد، خیلی از نظرهایش بی تأمل است. آن که دیر قضاوت میکند، خوب قضاوت می کند. در جبهه تک تیراندازها بهتر از کسانی که سلاحشان را روی رگبار می گذارند، به هدف می زنند. یکی می زند، اما درست به هدف… بیشتر »