تجزیه وترکیب آیه ی 1 از سوره ی نساء
« یا أیّها الناسُ اتّقوا ربّکمُ الذي خلقَکم من نفسٍ واحدة وخلق منها زوجَها وبثّ منهما رجالاً کثیراً ونساءً واتّقوا الله الذي تَساءلون به والأرحامَ إنّ الله کان علیکم رقیباً » .
یا : حرف نداء ، غیر عامل ، مبنی بر سکون .
أيّ : اسم غیر متصرف ، نکره ، مبنی بر ضم ./ منادای نکره ی مقصوده محلا منصوب [1] .
الناس : اسم ، مفرد ( یا اسم جمع ) ، مذکر ، جامد ، معرفه ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف ./ عطف بیان ( یا بدل ) ومرفوع بنابر تابعیت از لفظ « أيّ » [2] .
اتّقوا : فعل متصرف ، امر ، ،للمخاطبین ، مزید ثلاثی از باب افتعال با دو حرف زائد ، معتلّ الفاء واللام ( یا لفیف مفروق ، اصلش وقی بوده است) [3] ، متعدّی ، فعل معلوم ، مبنی بر حذف نون ./ فعل وفاعلش ضمیر بارز « واو » جمله فعلیه ، جواب ندا ومحلی از اعراب ندارد.
ربّ : اسم متصرف ، مفرد ، مذکر ، مشتقّ ( از مصدر ربّ [4]) وصفت مشبّهه ، معرفه به اضافه ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف ./ مفعول به ومنصوب .
کم : اسم غیر متصرف ، ضمیر متصل برای نصب یا جر ، للمخاطبین ، معرفه ، مبنی بر سکون ( یا مبنی بر ضم برای دفع التقاء ساکنین )/ مضاف إلیه ومجرور محلا ً .
الذي : اسم موصول ،غیر متصرف ، مفرد ، مذکر ، معرفه ، مبنی بر سکون ./ صفت ومنصوب محلا به تبعیت از موصوف ( ربّ ) .
خلق : فعل متصرف ، ماضی ، للغائب ، مجرد ثلاثی ، صحیح وسالم ، متعدّی ، معلوم ، مبنی بر فتح . / فعل وفاعلش ضمیر مستتر « هو » وجمله فعلیه وصله ی موصول ومحلی از اعراب ندارد .
کم : تکراری است . / مفعول به ومنصوب محلا .
من : حرف جرّ ، عامل ، مبنی بر سکون .
نفس[5] : اسم متصرف ، مفرد ، مؤنث سماعی ومعنوی ، جامد ، نکره ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف ./ مجرور بحرف جر و « من نفس » جار ومجرور شبه جمله وحال از ضمیر کم در « خلقکم » ومنصوب محلا .
واحدة : اسم متصرف ، مفرد ، مؤنث ، مشتق (از مصدر وَحْد) اسم فاعل ، نکره ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف ./ صفت ومجرور به تبعیت از موصوف « نفس » .
و : حرف عطف ، غیر عامل ، مبنی برفتح .
خلق : تکراری است . / فعل وفاعلش ضمیر مستتر « هو » وجمله فعلیه و معطوف بر « خلقکم من نفس واحدة » و محلی از اعراب ندارد[6].
من : حرف جر ، عامل ، مبنی بر سکون .
ها : اسم غیر متصرف ، ضمیر متصل برای نصب یا جر ، للغائبة ، معرفه ، مبنی بر سکون . / مجرور بحرف جر ومجرورمحلا ً و« منها » جار ومجرور وشبه جمله حال ومنصوب محلا وصاحب حال « زوجها » است که حال بر آن مقدم شده است .
زوج[7]: اسم متصرف ، مفرد،مؤنث معنوی ، جامد ، معرفه ، معرب ، صحیح الآخر ،منصرف./ مفعول به ومنصوب .
ها [8] : تکرار است . / مضاف إلیه ومجرور محلا .
و : حرف عطف ، غیر عامل ، مبنی برفتح .
بثّ : فعل متصرف ، ماضی ، للغائب ، مجرد ثلاثی ، صحیح و مضاعف[9] ، متعدّی ، معلوم ، مبنی بر فتح . / فعل وفاعلش ضمیر مستتر « هو » وجمله فعلیه ومعطوف .
من : تکراری است .
هما : اسم غیر متصرف ، ضمیر متصل برای نصب یا جر ، للغائبینِ ، معرفه ، مبنی بر سکون . / مجرور بحرف جر ومجرورمحلا ً و« منهما » جار ومجرور وشبه جمله متعلق ( یا همان متمِّم فارسی ) فعل بثّ .
رجالا : اسم متصرف ، جمع مکسر ومفردش رجُل ومذکر ، جامد ، نکره ، معرب ، صحیح الآخر ،منصرف./ مفعول به ومنصوب .
کثیرا : اسم متصرف ، مفرد ( برای مفرد وجمع مشترک به کار می رود ) ، مذکر ، مشتقّ ( از مصدر کثرة) وصفت مشبّهه ، نکره ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف ./ صفت ومنصوب به تبعیت از موصوف « رجالا » .
و : حرف عطف ، غیر عامل ، مبنی برفتح .
نساءً : اسم ،اسم جمع ، مؤنث ، جامد ، نکره ، معرب ، ممدود ، منصرف ./ معطوف ومنصوب به تبعیت از معطوف علیه « رجالا » .
و : حرف عطف ، غیر عامل ، مبنی برفتح .
اتّقوا : تکراری است . / فعل وفاعلش ضمیر بارز « واو » جمله فعلیه ومعطوف بر اتّقوا ومحلی از اعراب ندارد .
الله : اسم غیرمتصرف ، مفرد ، مذکر ، جامد ، معرفه ( عَلَم ) ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف ./ مفعول به ومنصوب .
الذي : تکراری است . / صفت ومنصوب محلا به تبعیت از موصوف (الله ) .
تَساءلون : فعل متصرف ، مضارع ، للمخاطبین ، مزید ثلاثی با دو حرف زائد از باب تفاعل [10]، صحیح ومهموز ، لازم ، معلوم ، معرب . / فعل مرفوع با ثبوت نون وفاعلش ضمیر بارز « واو » وجمله فعلیه وصله ی موصول واعرابی ندارد .
بـ : حرف جر ، عامل ، مبنی بر کسر .
ه : اسم غیر متصرف ، ضمیر متصل برای نصب یا جر ، للغائب ، معرفه ، مبنی بر کسر . / مجرور بحرف جر ومجرورمحلا ً و« به » جار ومجرور وشبه جمله .
و : حرف عطف ، غیر عامل ، مبنی برفتح .
الأرحام : اسم متصرف ، جمع مکسر ومفردش رَحِم ومؤنث ، جامد ، معرفه ، معرب ، صحیح الآخر ،منصرف./ معطوف بر الله در « اتقوا الله » ومنصوب .
إنّ : حرف مشبه بالفعل ، عامل ، مبنی برفتح .
الله : تکراری است . / اسم إنّ ومنصوب وجمله اسمیه .
کان : فعل متصرف ، ماضی ، للغائب ، مجرد ثلاثی ، معتل وأجوف ( در آن اعلال به قلب صورت گرفت ) ، مبنی بر فتح . / ازافعال ناقصه واسمش ضمیر مستتر « هو » وجمله ی فعلیه وخبر إنّ ومرفوع محلا .
علی : حرف جر ، عامل ، مبنی بر سکون .
کم : تکراری است . / مجرور بحرف جر و « علیکم » جار ومجرور شبه جمله ومتعلق « رقیبا »که بعد می آید .
رقیبا : اسم متصرف ، مفرد ، مذکر ، مشتقّ ( از مصدر رَقابة ) وصفت مشبّهه ، نکره ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف ./ خبر کان ومنصوب .
[1]- مفعول به فعل محذوف « أنادي » ، فعل محذوف با فاعل مستترش ومفعول به حاضرجمله ی ندائیه ومحلی از اعراب ندارد .
[2]- در اصل منصوب تقدیرا چون تابع « أيّ » می باشد ؛اما حرکت «مشاکله» مانع نصب گرفتنش گشت .
[3]- در آن اعلال اسکان ، قلب وحذف صورت گرفته است واصلش اوتقیُوا بوده است ؛ وهمچنین چون به باب افتعال رفت ابدال وادغام نیزدرآن صورت گرفته است ( اوتقی ، اتتقی و اتّقی )
[4]- مصدروصفت مشبهه دراین ریشه از نظر قالب مانند هم هستند وتفاوتشان از راه معنا فهمیده می شود ، ربّ : پرورش دادن و پرورش دهنده .
[5]- مراد از نفس « آدم » است ، گرچه واژه ی نفس مؤنث است اما مراد از آن مذکر است .
[6]- چون معطوف علیه « خلقکم من نفس واحدة » صله ی موصول است ومحلی از اعراب ندارد ، معطوف هم محلی از اعراب ندارد .
[7]- به معنی همسر ومراد از آن « حوا » است .
[8]- مرجع ضمیر ها در « منها وزوجها » کلمه ی « نفس » است .
[9]- در آن ادغام واجب وجود دارد .
[10]- یکی از دو حرف تاء آن حذف شده است ودراصل ـ تتسائلون – بوده است ، واین حذف در باب های تفاعل وتفعل اتفاق می افتد .