به محرم اسرار بگویید راز درون را… به محرم اسرار بگویید، درد دل کنید ، به راستی او خوب محرمی است، شاید در ظاهر، گوینده فقط تو باشی؛ ولی این طورنیست، او هم با تو حرف می زند، دست محبت بر سرت می کشد و ناز تو را در همه حال و همه وقت خریدار است.. دست بر سرت می کشد، با عشق و مهربانی به تو می گوید: اگر بدانی چقدر دوستت دارم، بند بند وجودت از هم گسسته می شود… او خوب ناز کشیدن را می داند، اینقدر دست نوازش بر سرت می کشد که پر می شوی از آرامش و چه بسا آرامش از وجودت لبریز شود…
آیا طعم آرامش را چشیده ای؟؟؟؟ آیا می دانی آرامش از چه جنسی است؟؟؟؟ آرامش خود خداست، خود خودش، آری و چه آرامشی… من وقتی دلم می گیرد، هیچ چیزی جز جوشن، آرامم نمی کند، از نام های او برای خود جوشنی می سازم کبیر، آن قدر کبیر که تمام گرفتگی های دلم را باز کند،آن جوشن مقدس را بر تن می کنم، گوشه ای دنج پیدا میکنم و او را قسم میدهم به نام هایش..
ای صاحب غریبان..
ای نزدیک تر از هر نزدیک..
ای دوست تر از هر دوست..
ای اجابت کن دعا ها..
ای مونس دل های بی پناه…و من چه دوست و مونسی بهتر از او می خواهم، هر چقدر خطا کنم باز هم مرا می بخشد، باز هم چشم پوشی می کند…
ای دوست آن کس که برای او دوستی نیست، بر دل پر گناه و آشوبم نظر کن…
و با هر کلمه ای که بر زبان جاری میکنم احساسی در من شکفته می شود… و اطمینان میکنم که او هست… اطمینان میکنم که او مرا می بیند و هر لحظه دست نوازش بر سرم می کشد و می گوید: نگران نباش، من تو را برای خودم آفریده ام، من بیشتر از همه تو را دوست دارم، اگر دلت گرفت، اگر بر اثر اعمال خودت گرفتار شدی، نامید مشو ، مرا فراموش نکن، من هستم، از من بخواه، من خود وعده داده ام که هر کس مرا بخواند اجابتش می کنم. خدایا نظری کن.. الهی آمین..