هیچ نقشی زیرکانه تر از نقش طبیعی خود آدم نیست، زیرا هیچ کس باور نمی کند کسی پیدا شود که هیچ صورتکی بر چهره نداشته باشد
کتاب شیاطین
فئودور داستایسفکی
هیچ نقشی زیرکانه تر از نقش طبیعی خود آدم نیست، زیرا هیچ کس باور نمی کند کسی پیدا شود که هیچ صورتکی بر چهره نداشته باشد
کتاب شیاطین
فئودور داستایسفکی
اگر خطاهای آشکار کرده باشیم، نباید آنطور که عادت داریم خود را توجیه کنیم و یا عذری بتراشیم و آن ها را کوچک جلوه دهیم، بلکه باید به اشتباه خود اذعان کنیم و آن را به مقیاس درست مد نظر داشته باشیم تا مصمم شویم که در آینده از آن پرهیز کنیم، البته با این کار خود را گرفتار رنج شدید و ناخشنودی می کنیم اما چنان که گفته اند:
کسی که رنج نکشیده باشد، تربیت نشده است.
کتاب در باب حکمت زندگی
آرتور شوپنهاور
و من همیشه میخوردم به دری که بسته بود
یا می رسیدم به جمعیتی که راه نمی دادند!
حتی به عمد دست دراز می کردند تا نگذارند جلوتر بروم..
می دانستم که نمیرسم..
اما رفتم، تمامِ شب، تمامِ روز
کتاب نیمه تاریک ماه
هوشنگ گلشیری
ساعتی دقیق تر از ساعت خدا نیست، آنقدر دقیق است که در سایه اش همه چیز سر موقعش اتفاق می افتد، نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر، برای هر انسانی یک زمان ِ عاشق شدن هست، یک زمانِ مُردن.
کتاب ملت عشق
الیف شاکاف
.. مردی که شلاقم زد گفت امثال من روی زمین زیادی اند
شمس گفت؛ حرف اشتباهی زده، وجود همه، تک به تک، ضروری است و غیر قابل چشم پوشی، چیزی تصادفی یا اضافی وجود ندارد.
به هر کدام ما صفاتی جداگانه عطا شده است، اگر خدا می خواست همه عینا مثل باشند، بدون شک همه را مثل هم می آفرید.
کتاب ملت عشق
الیف شاکاف
بعضی آدم ها زندگی را با هاله ای با شکوه آغاز میکنند، کمان های اطرافشان برق می زنند و درخشانند، اما با گذشت زمان رنگ هایشان کدر می شود و به سیاهی می زند، تو هم از آن آدم ها هستی، زمانی هاله ات سفید و سحر آمیز و زیبا بوده با تلألؤهای زرد و صورتی، اما الان نواری به رنگ قهوه ای کدر دور بدنت را گرفته، همین و بس،
حیف نیست؟؟
دلت برای رنگ های حقیقی ات تنگ نشده؟؟
نمی خواهی با جوهره ات یکی شوی؟؟
کتاب ملت عشق
الیف شاکاف
اصلا فکر کرده ای پروردگار متعال برای چه از بنده هایش قرض می خواهد؟
ایمان آوردن یعنی قرض الحسنه دادن به او، اگر قرض را از صمیم قلب بدهی، او هم چند برابرش را به تو برمی گرداند.
کتاب ملت عشق
الیف شاکاف
خدایا میدانم زمان زیادی است به درگاهت دعا نکرده ام، راستش مطمئن نیستم هنوز به حرف هایم گوش میکنی یا نه، اما حال و روزم را میبینی، حالتم بحرانی است، به من یا عشقی حقیقی بده تا از این دلزدگی و فشار نجات پیدا کنم یا کاری کن چنان بی احساس بشوم که بی عشق زندگی کردن برایم مهم نباشد.
کتاب ملت عشق
الیف شاکاف
کائنات وجودی واحد است، همه چیز و همه کس با نخی نامرئی به هم بسته اند، مبادا آه کسی را برآوری؛ مبادا دیگری را، به خصوص اگر از تو ضعیف تر باشد، بیازاری، فرآموش نکن که اندوه آدمی تنها در آن سوی دنیا ممکن است همه انسان ها را اندوهگین کند و شادمانی یک نفر ممکن است همه را شادمان کند.
کتاب ملت عشق
نوشته الیف شاکاف
دوست تو، کسی است که تو را برای خودت می خواهد و دشمن تو، کسی است که تو را برای خودش می خواهد.
علی صفایی حائری
هر کس با هر مشربی و عقیده ای، میتواند دوست دار علی باشد، او دوست داشتنی است و حتی دشمنش در دل، شیفته ی اوست و مخالفش در پنهان، شیدای او.
کتاب غدیر
نوشته علی صفایی حائری
روز غدیر، روز نور، روز سرور، روز سرشاری و اکمال، روز باروری و اتمام، روز رهبری و ولایت است و غدیر، خود برکه ی نور و عش، درياى شور و جوشش، آن هم در كوير كور و ريگزار مرگ.
و غديرى، تشنهى مشتاقى است، كه سالها در كوير گرديده و ريگزارها را به صدا در آورده و مرگ را در كوله بار خود بسته تا به زندگى برسد و به زندگى برساند.
و غديرى، مهاجر تنهايى است كه بالاتر از رفاه مىخواهد و بيشتر از آزادى و عدالت.
در اين روز، و در اين غدير گسترده، اين مهاجر تشنه مىتواند سيراب شود و اين بالاتر و بيشترها را بدست بياورد؛ از دست پيامبر صلى الله عليه و آله و با جام ولاى على عليه السلام .
داستان غدير و تاريخ غدير، از عظمت غدير و ضرورت ولايت و ريشهاى بودن اين مسأله خبر مىدهد.
رسول در آن هنگام و در زير آن آفتاب سوزان، آن همه جمعيت را براى چه نگه مىدارد و چه پيامى براى آنها دارد؟
بايد اين پيام اساسىترين پيام او باشد و بزرگترين ستون دين او، چون او براى هيچ يك از پايههاى دين خود، اين گونه دعوت نكرد و اين گونه مردم را گرد نياورد.
کتاب غدیر
نوشته علی صفایی حائری
ولایت علی علیه السلام، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است.
کتاب غدیر
نوشته علی صفایی حائری
انسان هنگامی که تمام راه را رفت، آنگاه می یابد که اثر یک نگاه، اثر یک خیال، اثر یک تصمیم، بر تمام هستی تا چه اندازه بوده است.
کتاب غدیر
نوشته علی صفایی حائری
ولایت علی علیه السلام، علی را سرپرست گرفتن و از هواها و حرف ها و جلوه ها بریدن است.
کتاب غدیر
نوشته علی صفایی حائری
چگونه اید؟؟ چرا گوشه گرفته اید و با اندوه بارترین خیال ها همنشین اید و به اندیشه هایی می پردازید که می باید با آنانی که به ایشان می پرداختند از این جهان رفته باشد؟
آنچه را که هیچ چاره ای نباشد، می باید از یاد برد، آنچه باید بشود شده است.
نمایشنامه مکبث
ویلیام شکسپیر
آینه ای که زندگی ام را خراب کرد در اتاق پرو فروشگاهی قرار دارد که قبلا حاضر نبودم پایم را در آن بگذارم، چون مانکن های پشت ویترین به من توهین میکردند، مانکن هایی با پاهای بلند، کشیده و خوش فرم پلاستیکی، مانکن هایی که مثل عروسک های باربی 180 سانتی متری روی اعتماد به نفس زنان رژه می رفتند.
کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست
نوشته کتی گایزوایت
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند، روز و شب دارد، روشنی دارد، تاریکی دارد، کم دارد، بیش دارد، دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده، تمام می شود، بهار می آید.
کتاب جای خالی سلوچ
نوشته محمود دولت آبادی
هفت پیش داوری کمبود اعتماد به نفس
1.نمی توانم
2.من بی خاصیتم
3.احتیاج دارم حتما کسی دوستم داشته باشد
4.هرگز نمی توانم تصمیم بگیرم
5.همیشه باید نگران و مضطرب باشم
6.همیشه و در هر کاری باید بهترین باشم
7.نمی توانم به کسی اعتماد کنم و به همه شک دارم
کتاب جرأت داشته باش
نوشته فردریک فانژه
نگوییم *چیز مهمی نیست* ممکن است برای او بازتاب یک اتفاق بیرونی، در درون بسیار بزرگ باشد، گاهی حق *کم آوردن* را برای دیگری به رسمیت بشناسیم، این امنیت بخش ترین قسمت دوستی است.
کتاب دروغ گویی روی مبل
نوشته اروین دیالوم
با این که متقلب بودن کار بدی محسوب می شود و دور از انسانیت است ولی نمی دانم چرا وقتی انجامش می دهی یک حس خوب ِ لذت بخش اما کثیف به آدم دست می دهد؛ فکر میکنم باید احساسات خوب را هم به دو دسته تقسیم کنیم؛ احساسات خوبِ خوب، احساسات خوب ِ بد.
کتاب استرداد
نوشته عباس رهبر سالم
به نظر من دیوانه نبود؛ بلکه بی اندازه رنج کشیده بود، تمام دردش همین بود و بس.
کتاب.. ابله.
نوشته فئودور داستایفسکی
پ. ن.. به قول امیلی دیکنسون؛ دیو رنج در هر زمانی چهره عوض می کند، رنج عنصری تهی دارد، کمتر انسانی می تواند از حلقه هلاکت بار و خارگون تفکرات زائد رهایی یابد. غالبا در آتش خواستن ها می سوزیم و در خارزار رنج ها زخمی و فرسوده می شویم.
چرا وقتی به چیزی اشتیاق داشته باشی، از تو فرار می کند اما وقتی بی نیاز از آن شدی، به طرفت می آید؟ انگار زندگی می گوید: تا تو نگاه میکنی، من نمی توانم خودی نشان دهم.
کتاب.. هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
هاکان منگوچ
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
مولانا
فراموش کردن آسان نیست
فراموش کردن ِ تویی که همه ی منی
برای منی که.. همه ام تویی
دچار افسردگی بود.
میدانی افسردگی یعنی چه؟
تا به حال کسوف دیده ای؟
خوب این هم مثل ِ آن است؛ ماه جلوی ِ قلب می آید و قلب دیگر نوری از خودش نمی پراکند.
کتاب دیوانه بازی،، کریستین بوبن