انسان هنگامی که تمام راه را رفت، آنگاه می یابد که اثر یک نگاه، اثر یک خیال، اثر یک تصمیم، بر تمام هستی تا چه اندازه بوده است. کتاب غدیر نوشته علی صفایی حائری بیشتر »
کلید واژه: "برشی از یک کتاب"
ولایت علی علیه السلام، علی را سرپرست گرفتن و از هواها و حرف ها و جلوه ها بریدن است. کتاب غدیر نوشته علی صفایی حائری بیشتر »
چگونه اید؟؟ چرا گوشه گرفته اید و با اندوه بارترین خیال ها همنشین اید و به اندیشه هایی می پردازید که می باید با آنانی که به ایشان می پرداختند از این جهان رفته باشد؟ آنچه را که هیچ چاره ای نباشد، می باید از یاد برد، آنچه باید بشود شده است. نمایشنامه… بیشتر »
آینه ای که زندگی ام را خراب کرد در اتاق پرو فروشگاهی قرار دارد که قبلا حاضر نبودم پایم را در آن بگذارم، چون مانکن های پشت ویترین به من توهین میکردند، مانکن هایی با پاهای بلند، کشیده و خوش فرم پلاستیکی، مانکن هایی که مثل عروسک های باربی 180 سانتی متری… بیشتر »
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند، روز و شب دارد، روشنی دارد، تاریکی دارد، کم دارد، بیش دارد، دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده، تمام می شود، بهار می آید. کتاب جای خالی سلوچ نوشته محمود دولت آبادی بیشتر »
هفت پیش داوری کمبود اعتماد به نفس 1.نمی توانم 2.من بی خاصیتم 3.احتیاج دارم حتما کسی دوستم داشته باشد 4.هرگز نمی توانم تصمیم بگیرم 5.همیشه باید نگران و مضطرب باشم 6.همیشه و در هر کاری باید بهترین باشم 7.نمی توانم به کسی اعتماد کنم و به همه شک دارم کتاب… بیشتر »
نگوییم *چیز مهمی نیست* ممکن است برای او بازتاب یک اتفاق بیرونی، در درون بسیار بزرگ باشد، گاهی حق *کم آوردن* را برای دیگری به رسمیت بشناسیم، این امنیت بخش ترین قسمت دوستی است. کتاب دروغ گویی روی مبل نوشته اروین دیالوم بیشتر »
با این که متقلب بودن کار بدی محسوب می شود و دور از انسانیت است ولی نمی دانم چرا وقتی انجامش می دهی یک حس خوب ِ لذت بخش اما کثیف به آدم دست می دهد؛ فکر میکنم باید احساسات خوب را هم به دو دسته تقسیم کنیم؛ احساسات خوبِ خوب، احساسات خوب ِ بد. کتاب استرداد… بیشتر »
به نظر من دیوانه نبود؛ بلکه بی اندازه رنج کشیده بود، تمام دردش همین بود و بس. کتاب.. ابله. نوشته فئودور داستایفسکی پ. ن.. به قول امیلی دیکنسون؛ دیو رنج در هر زمانی چهره عوض می کند، رنج عنصری تهی دارد، کمتر انسانی می تواند از حلقه هلاکت بار و خارگون… بیشتر »
چرا وقتی به چیزی اشتیاق داشته باشی، از تو فرار می کند اما وقتی بی نیاز از آن شدی، به طرفت می آید؟ انگار زندگی می گوید: تا تو نگاه میکنی، من نمی توانم خودی نشان دهم. کتاب.. هیچ ملاقاتی تصادفی نیست هاکان منگوچ هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از… بیشتر »
دچار افسردگی بود. میدانی افسردگی یعنی چه؟ تا به حال کسوف دیده ای؟ خوب این هم مثل ِ آن است؛ ماه جلوی ِ قلب می آید و قلب دیگر نوری از خودش نمی پراکند. کتاب دیوانه بازی،، کریستین بوبن بیشتر »
سیاه و سفید بودم.. تو که آمدی.. رنگین کمان شدم.. در دنیای رنگ.. غوطه ور آه!! رنگ هایم کو؟؟ سفید ِ سابقم کو؟؟؟ تاریکی است تاریکی محض.. کجا رفته ای؟؟؟ به قلم مهاجری بیشتر »
آدم ها خلق شدند که دوست داشته شوند، اشیاء خلق شدند که از آنها استفاده شود، بیشتر مشکلات دنیا از اینجاست که اشیاء دوست داشته می شوند و از آدم ها استفاده می شود. در جستجوی آلاسکا، نوشته جان گرین بیشتر »
هزار و یک اسم داری و من از آن همه اسم «لطیف» تو را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم. خوب یادم هست از بهشت که آمدم، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم. بس که لطیف بودم، توی مشت دنیا جا نمی شدم. اما زمین تیره بود، کدر بود، سفت بود و سخت.… بیشتر »
از جوانمرد پرسیدند: نشان کسی که خدا او را دربرگرفته است، چیست؟ گفت: آن که از فرق تا قدمش همه از خدا بگوید. دستش از خدا بگوید، پایش از خدا بگوید، نشستن و رفتن و دیدنش از خدا بگوید،و حتی نَفَسَش، نَفَسَش از خدا بگوید. مثل مجنون که هر که می رسید از لیلی… بیشتر »
برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می گیرد. بعضی ها حادثه ای را پشت سر می گذارند بعضی ها مرضی کشنده را بعضی ها درد فراق را می کشند بعضی ها درد از دست دادن مال همگی بلا های ناگهانی را پشت سر می گذاریم،… بیشتر »
تنهایی ات را بر هم می زنند تا خودشان مدتی تنها نباشند پس از مدتی به خودت می آیی و می بینی لباسی شده ای اسیر ِ بادهای وحشی..!! محمد همایون بیشتر »
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم مثل تو درد گرفته همه ی بال و پرم گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما پاره پاره شده حالا همه جای جگرم ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند گر ببینند که افتاده ای از پا پسرم چشم من تار شده یا که تو کوچک شده ای علی اکبر، علی… بیشتر »
واقعیتِ سوگ با آنچه دیگران از بیرون میبینند بسیار متفاوت است. دردی در این دنیا وجود دارد که نمیتوانید با شادی از تنتان بیرون کنید. به راهحل نیاز ندارید. نیاز ندارید سوگتان را پشت سر بگذارید. شما به کسی نیاز دارید که سوگتان را بفهمد و بپذیرد. به کسی… بیشتر »
راست است که صاحبان دل های حساس نمی میرند ، بی هنگام ناپدید میشوند! احمد شاملو بیشتر »
گفتند: چهل شب حياط خانهات را آب و جارو كن. شب چهلمين، خضر خواهد آمد. چهل سال خانهام را رُفتم و روييدم و خضر نيامد. زيرا فراموش كرده بودم حياط خلوت دلم را جارو كنم. گفتند: چلهنشيني كن. چهل شب خودت باش و خدا و خلوت. شب چهلمين بر… بیشتر »
کم کم تفاوت ظریف ِ میان نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را، یاد خواهی گرفت!!! یاد خواهی گرفت!! این که عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر.. و یاد میگیری که بوسه ها قرار داد نیستند و هدیه ها عهد و پیمان معنی نمی دهند!! و شکست هایت را خواهی… بیشتر »
آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر میکند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن می رسد می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشمهایش چین افتاده، پاهایش… بیشتر »
قلبم کاروانسرایی قدیمی است. من نبودم که این کاروانسرا بود. پیاش را من نکندم، بنایش را من بالا نبردم، دیوارش را من نچیدم. من که آمدم، او ساخته بود و پرداخته. ودیدم که هزار حجره دارد و ازهر حجره قندیلی آویزان، که روشن بود و میسوخت، از روغنی که نامش عشق… بیشتر »
اکنون اگر کسی از ما در مورد حقیقت گفته داستایوسکی بپرسد که میگفت: «بشر موجودی است که میتواند به همه چیز عادت کند.»؛ پاسخ خواهیم داد، «بله، بشر موجودی است که به همه چیز خو میگیرد؛ اما نپرسید چگونه.» انسان در جستجوی معنی – صفحه ۳۴ بیشتر »