یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ

  • خانه
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 34

خلاصه ترجمه فعل های عربی

ارسال شده در 7ام اردیبهشت, 1404 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در ادبیات عربی

 خلاصه ترجمه فعل های عربی

کتب: نوشت

ماکتب: ننوشت

قد کتب: نوشته است (ماضی نقلی)

کان قد کتب / کان کتب: نوشته بود ( ماضی  بعید)

کان یکتب : می‌نوشت ( ماضی استمراری)

لیت….کتب :  می‌نوشت / نوشته بود 

لو کتب کتبتُ: اگرمی‌نوشت می‌نوشتم

یکتُب : می‌نویسد

لا یکتُبُ : نمی‌نویسد

لا یکتبْ: نبايد بنويسد

ليكتبْ: بايد بنويسد

لیکتبَ : تا بنویسد

أَن يكتبَ: که بنويسد 

اِن یکتبْ أَکتبْ:اگر بنويسد می نویسم

لا تكتُبْ : ننویس

اُکتُبْ : بنویس

سیکتبُ(سوف یکتب): خواهد نوشت 

لم یکتبْ : ننوشت/ ننوشته است

لن یکتبَ : نخواهد نوشت 

لیت(کاش) ، لعلّ(امید است) ….. یکتب: بنویسد

قد یکتبُ: گاهی می نویسد /شاید بنویسد 

مَن یکتُبْ أَکتُبْ: هرکس بنويسد می نویسم. 

مَن یکتبُ ؟ :چه کسی می نویسد؟

کُتِبَ : نوشته شد

یُکتَبُ( مضارع مجهول) : نوشته می‌شود

ترجمه فعل خلاصه ترجمه فعل های عربی سوال مهم نهایی عربی سوالات نهایی عربی
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

کلماتی که غالبا نقش مفعول فیه دارند

ارسال شده در 23ام فروردین, 1404 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در ادبیات عربی

کلماتی که غالباً نقش‌ مفعول فیه می‌گیرند: 

أبداً، أصلاً، إزاء (معرب و دائما منصوب)، الآنَ (ظرف زمان و مبنى بر فتح، أمداً، أمس، أنَّى (اسم شرط)، أينَ، أيّانَ، بعدَ، بينَ، بينَما ،بينا ، تُجاه ، تلقا، ثَمَّ (ظرف مكان)، حيثُ ، حيثُما، أولاً ثانیاً، (دائماً ظرف یا مفعول مطلق ، صفت برای مصدر محذوف)

کلماتی که غالباً نقش مفعول مطلق می‌گیرند: 

أيضاً، بُؤساً (بُؤساً لِلخامِلينَ)، بُعداً (بُعداً لِلكاذب) ، حَمداً، حقّاً ، یقینا، بتّة ، البتة، خاصّةً، سبحانَ (سبحانَ الله)، مَعاذ (معاذَ الله)، سَمعاً و طاعةً، صبراً، صراحةً، عجباً، فَضلاً، لَبّيك ، هنیئا، وفاقا اجماعا اتفاقا، قطعا ، حتما ، شکرا ، عفوا، سمعا و طاعة، اصلا ، رأسا ، خصوصا (یا حال)

کلماتی که غالباً نقش حال می‌گیرند: 

بَغتةً، مطلقاً، خلافاً، سِرّاً ، طُرّاً ، كافّةً ، قاطبةً (يعنى: همگی)، عیاناً ، فرادَی، هلّم جرّاً تأویل به حال جارّاً

کلماتی که غالباً منصوب به نزع خافض هستند: 

معنىً، لفظاً، لغةً، اصطلاحاً (و هو اصطلاحاً: …)، عرفاً ، عقلاً، شرعاً

(استاد شیرافکن: ظرف مجازی ، نحو کاربردی عالی: مفعول مطلق)

کلماتی که غالباً مفعول به براى عامل محذوف هستند:

أهلاً و سهلاً (یا منصوب به نره خافض)

كلّ در عبارت: “كلّ شيءٍ و لا هذا”

عذيرَک

مفعول له

بناءاً، نظراً

تمییز

لا خلاف ظاهراً

کلماتی که غالباً مفعول به براى عامل محذوف هستند کلماتی که غالباً منصوب به نزع خافض هستند کلماتی که غالباً نقش حال می‌گیرند کلماتی که غالباً نقش‌ مفعول فیه می‌گیرند
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خلاصه کتاب چرا تا به حال کسی چیزی به من نگفته بود

ارسال شده در 28ام بهمن, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه

 کتاب چرا تا به حال کسی این‌ها را به من نگفته بود؟ راهنمایی تمام‌عیار برای تاب‌آوری در مقابل مشکلات زندگی‌ست. جولی اسمیت با بهره‌گیری از تجارب خود در زمینه‌ی روان‌شناسی بالینی، مجموعه‌ای از نکات را به شما ارائه کرده که با استفاده از آن‌ها می‌توانید کنترل بیشتری نسبت به مشکلات داشته باشید و ابزارهای کارآمدتری برای مقابله با چالش‌ها بیابید. گفتنی‌ست که این اثر در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های حوزه‌ی روان‌شناسی در سرتاسر کشورهای جهان قرار گرفته است.

 

خلاصه کتاب

 

درباره نویسنده
دکتر جولی اسمیت روانشناس بالینی با بیش از ده سال تجربه است که از طریق شبکه‌های اجتماعی به شهرت گسترده‌ای دست یافته است. او حساب کاربری خود را در تیک‌تاک راه‌اندازی کرد تا خدمات روانشناسی را در دسترس‌تر کند و میلیون‌ها دنبال‌کننده در پلتفرم‌های مختلف به دست آورد. محتوای او بیش از ۲۰ میلیون لایک دریافت کرده است که نشان‌دهنده توانایی او در ارتباط با مخاطبان گسترده در موضوعات سلامت روان است. اسمیت دامنه فعالیت خود را فراتر از شبکه‌های اجتماعی گسترش داده و در برنامه‌های مختلف بی‌بی‌سی، سی‌ان‌ان اینترنشنال و رادیو ۵ لایو حضور یافته است. او همچنین به روزنامه‌های معتبری مانند دیلی تلگراف و ایونینگ استاندارد نیز مطالبی ارائه کرده است. انتقال او از یک تأثیرگذار شبکه‌های اجتماعی به نویسنده، تعهد او به گسترش آگاهی در زمینه سلامت روان از طریق کانال‌های متعدد را نشان می‌دهد

WHY HAS NOBODY TOLD ME THIS BEFORE جولی اسمیت خلاصه کتاب چرا کسی این را به من نگفته بود چرا تا به حال کسی چیزی به من نگفته بود
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

هنر ظریف بی خیالی

ارسال شده در 13ام بهمن, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه

منسون وبلاگ‌نویس حرفه‌ای، کارآفرین و مربی سابق روابط عاطفی است که در سال 1984 متولد شده است. او از سال 2007 به افراد در مسائل عاطفی و روابط کمک می‌کند و با هزاران نفر از بیش از 30 کشور همکاری داشته است. منسون با کتاب “هنر ظریف بی‌خیالی” به شهرت گسترده‌ای دست یافت که به یک پرفروش تبدیل شد و بحث‌هایی درباره فرهنگ خودیاری مدرن برانگیخت. سبک نوشتاری او به خاطر صداقت بی‌پرده، طنز و رویکرد غیرمتعارف به توسعه فردی شناخته شده است. منسون به‌طور منظم وبلاگ خود را در markmanson.net به‌روزرسانی می‌کند و همچنان افکار خود را درباره زندگی، روابط و بهبود فردی به اشتراک می‌گذارد.

 

دانلود خلاصه کتاب

markmanson خلاصه کتاب هنر ظریف بی خیالی مارک منسون هنر ظریف بی خیالی
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خلاصه کتاب هفت عادت مردمان مؤثر

ارسال شده در 12ام بهمن, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه

کتاب هفت عادت مردمان موثر به عنوان یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز که با دستان پرتوان استفن ریچاردز کاوی نوشته شده است، عادات اشخاص موفق را با هم ترکیب کرده و آن‌ها را قدرتمندانه طوری ارائه می‌دهد که بتوانید به آسانی از آن‌ها استفاده کنید.

درباره‌ی کتاب هفت عادت مردمان موثر:

استفن ریچاردز کاوی (Stephen R Covey) در کتاب هفت عادت مردمان موثر (The 7 Habits of Highly Effective People) به شما نشان خواهد داد که اگر همّت کنید و دروازه‌ی تغییر خودتان را باز کنید و طبق قوانین نوشته شده‌ی در این کتاب پیش بروید، به راحتی می‌توانید رشدی تکاملی و انقلابی داشته باشید

 

دانلود خلاصه کتاب

استفن ریچاردز خلاصه کتاب هفت عادت مردمان مؤثر چطور موثر باشیم چطور موفق شویم کتاب هفت عادت مردمان مؤثر
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خلاصه کتاب عادت های اتمی

ارسال شده در 12ام بهمن, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه

 کتاب عادت های اتمی (نوشته‌شده در سال 2018)، راهکاری عملی و ثابت شده برای ساخت عادت‌های خوب و کنار گذاشتن عادت‌های بد ارائه می‌دهد. این کتاب، با استفاده از تحقیقات علمی و مثال‌های واقعی نشان می‌دهد که چطور تغییرات رفتاری، به شکل‌گیری عادت‌های جدید منجر می‌شوند و این عادت‌های جدید به شما در دستیابی به موفقیت کمک می‌کنند.

نکات کلیدی
عادتهای کوچک به نتایج چشمگیر منجر میشوند
اگر بتوانید هر روز یک درصد بهتر شوید در پایان یک سال سی و هفت برابر بهتر خواهید شد.
اثر مرکب عادتها مانند بهره مرکب با گذشت زمان روی خودشان ساخته میشوند. بهبود کوچک یک درصدی هر روز در لحظه ممکن است ناچیز به نظر برسد اما در طول یک سال به بهبودی عظیم 37 برابری منجر می.شود این اصل هم برای عادتهای مثبت و هم برای عادتهای منفی صدق میکـ کند. 

دانلود خلاصه کتاب

Atomic Habits جیمز کلیر خلاصه کتاب خلاصه کتاب عادت های اتمی کتاب عادت های اتمی
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تجزیه ترکیب آیه 1 تا 38 سوره حج

ارسال شده در 15ام دی, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در تجزیه ترکیب آیه و حدیث, ادبیات عربی

تجزیه ترکیب آیه 1 تا 38 سوره حج

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

۱.يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ﴿١﴾

ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، بی تردید زلزله قیامت، واقعه ای بزرگ است. (۱)

يَا..حرف ندا

ايُّهَا..منادی نکره مقصوده مبنی بر ضم محلا منصوب

النَّاسُ..بدل یا عطف بیان

اتَّقُوا..فعل و فاعل ضمیر متصل مرفوعی

رَبَّكُمْ ۚ..مفعول به منصوب

إِنَّ…حرف مشبهه به الفعل

زَلْزَلَةَ ..اسم ان منصوب

السَّاعَةِ… مضاف الیه مجرور

شَيْءٌ …خبر ان مرفوع…..جامد است نیازی به رابط ندارد

عَظِيمٌ..صفت برای شی مرفوع

اعراب جمل

ایها الناس…جمله ندا محلی از اعراب ندارد

اتقوا…جواب ندا محلی از اعراب ندارد

ادامه آیات در فایل زیر

تجزیه ترکیب آیه 1 تا 38 سوره حج

ادبیات عربی تجزیه ترکیب آیات و روایات تجزیه ترکیب آیه 1 تا 38 سوره حج سوره حج
1 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

نظر از:  
  • فاطمه اسفندیاری

5 stars

احسنت

1403/11/21 @ 20:25


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تجزیه ترکیب سوره انبیاء

ارسال شده در 15ام دی, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در تجزیه ترکیب آیه و حدیث, ادبیات عربی

تجزیه ترکیب آیات 59 تا 112 سوره انبیاء

قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٥٩﴾

[چون به بتخانه آمدند، با شگفتی] گفتند: چه کسی این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به یقین او از ستمکاران است. (۵۹)

قالُوا} فعل ماضی، مبنی بر ضمه / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل {مَنْ} مبتدا، مرفوع یا در محل رفع {فَعَلَ} فعل ماضی، مبنی بر فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر / خبر در تقدیر یا محذوف یا در محل {هذا} مفعولٌ به، منصوب یا در محل نصب {بِآلِهَتِنا} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / (نا) ضمیر متصل در محل جر، مضاف الیه {إِنَّهُ} حرف مشبه بالفعل یا حرف نفی ناسخ / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، اسم إنّ {لَمِنَ} (ل) حرف مزحلقه / حرف جر {الظَّالِمِینَ} اسم مجرور یا در محل جر / خبر إنَّ محذوف

ادامه در فایل زیر …

تجزیه ترکیب آیات 59 تا 112 سوره انبیاء

 

آیات 59 تا 112 سوره انبیاء اعراب القرآن تجزیه ترکیب تجزیه ترکیب آیات و روایات سوره انبیاء
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تجزیه ترکیب آیة الکرسی

ارسال شده در 11ام دی, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در تجزیه ترکیب آیه و حدیث, ادبیات عربی

اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ(255)

اللَّهُ ← لفظ جلاله, اسم عَلَم, معرفه, معرب(مبتدا و لفظاً مرفوع)

لَا ← حرف, عامل, مبنی بر سکون(لای نفی جنس)

إِلَٰهَ ← اسم, مفرد, مبنی بر فتح (اسم لَا)

*خبر لای نفی جنس محذوف است و در تقدیر «موجودٌ» می باشد.*

إِلَّا ← حرف, غیر عامل, مبنی بر سکون(ادات حصر)

هُوَ ← ضمیر منفصل, مفرد مذکر غایب, اسم, مبنی بر فتح, معرفه (بدل)

الْحَيُّ ← اسم ذوالام, مفرد, معرفه, معرب (خبر اللّه و لفظاً مرفوع)

الْقَيُّومُ ← صیغه ی مبالغه از قائِم, اسم, معرفه به ال, معرب (خبر دوم اللّه و لفظاً مرفوع)

لَا تَأْخُذُ← فعل نفی, مفرد مذکر مخاطب, (ء خ ذ), مهموز الفاء, ثلاثی مجرد, متعدی, معلوم, معرب (فعل نفی)

هُ← ضمیر متصل منصوبی, مفرد مذکر, اسم, معرفه, مبنی بر ضم (مفعول و محلاً منصوب)

سِنَةٌ ← اسم, مونث مجازی, مفرد, معرب, غیر منصرف (فاعل(لَا تَأْخُذُ) و لفظاً مرفوع)

وَ← حرف, غیر عامل, مبنی بر فتح (واو عطف)

لَا ← حرف نفی, غیر عامل, مبنی بر سکون

نَوْمٌ ← اسم, مفرد, مذکر مجازی, نکره, معرب (معطوف به سِنَةٌ)

لَّهُ ← (لـَّ)حرف جر, عامل, مبنی بر فتح+ (هُ)ضمیر متصل, مفرد مذکر, اسم, معرفه, مبنی (جارومجرور+ متعلق محذوفش← خبر مقدم)

مَا ← اسم موصول مشترک, معرفه, مبنی بر سکون (مبتدای موخر و محلاً مرفوع)

فِي السَّمَاوَاتِ ← (فِي)حرف جر, عامل, مبنی بر سکون+ (السَّمَاوَاتِ)اسم ذوالام, جمع, معرفه, معرب (جارومجرور+ متعلق محذوفش← جمله صله مَا)

وَ← واو عطف

مَا ← اسم موصول مشترک, معرفه, مبنی بر سکون (معطوف)

فِي الْأَرْضِ ← (فِي)حرف جر, عامل, مبنی بر سکون+ (الْأَرْضِ)اسم ذوالام, مفرد, معرفه, معرب (جارومجرور+ متعلق محذوفش← جمله صله مَا)

مَن ← اسم استفهام, مبنی بر سکون, غیر عامل, نکره (مبتدا و محلاً مرفوع)

ذَا ← اسم اشاره, مبنی بر سکون, معرفه (خبر و محلاً مرفوع)

الَّذِي ← اسم موصول خاص, مفرد مذکر, مبنی بر سکون, معرفه (صفت)

يَشْفَعُ ← فعل مضارع, مفرد مذکر غایب, (ش ف ع), صحیح_سالم, ثلاثی مجرد, متعدی, معلوم, مبنی

[جمله صله و محلی از اعراب ندارد.] (فعل مضارع و فاعل ضمیر مستتر هو)

عِندَهُ ← (عِندَ)ظرف مکان متعلق به يَشْفَعُ, اسم, مبنی بر فتح+ (هُ)ضمیر, مفرد مذکر, اسم, معرفه, مبنی( مفعول فیه+ مضاف الیه)

إِلَّا ← ادات حصر

بِإِذْنِهِ ← (بـِ)حرف جر, عامل, مبنی بر کسر+ (إِذْنِ)اسم, معرفه به اضافه, معرب+ (هِ)ضمیر, مفرد مذکر, اسم, معرفه, مبنی (جارومجرور متعلق به محذوف حال+ مضاف الیه)

يَعْلَمُ ← فعل مضارع, مفرد مذکر غایب, (ع ل م), صحیح_سالم, ثلاثی مجرد, متعدی, معلوم, معرب (فعل و فاعل ضمیر مستتر هو)

مَا ← اسم موصول مشترک, معرفه, مبنی بر سکون (مفعول و محلاً منصوب)

بَيْنَ ← ظرف مکان متعلق به محذوف صله, اسم, مبنی بر فتح (مفعول فیه)

أَيْدِي← اسم منقوص, جمع, مذکر مجازی, معرفه به اضافه, معرب (مضاف الیه و تقدیراً مجرور)

هِمْ ← ضمیر متصل, جمع مذکر, اسم, معرفه, مبنی بر سکون(مضاف الیه و محلاً مجرور)

وَمَا ← واو عطف+ معطوف

خَلْفَ← ظرف مکان متعلق به محذوف صله, اسم, مبنی بر فتح (مفعول فیه)

هُمْ ← مضاف الیه و محلاً مجرور

وَ← واو عطف

لَا يُحِيطُونَ ← فعل نفی, جمع مذکر غایب, (ح ی ط), معتل_اجوف یایی, ثلاثی مزید_باب افعال, متعدی, معلوم, معرب (فعل و فاعل ضمیر بارز واو)

*اعلال: لایُحیطُون(ح ی ط)[باب افعال]⬅️یُحْیِطُ[اعلال به سکون]⬅️یُحِیْطُ[اعلال به قلب]⬅️یُحیطُ[صیغه ۳_لای نفی]⬅️لایُحیطُون

بِشَيْءٍ ← (بـِ)حرف جر, عامل, مبنی بر کسر+ (شَيْءٍ)اسم, مفرد, مذکر مجازی, نکره, معرب (جارومجرور متعلق به لایُحیطُون)

مِّنْ عِلْمِهِ ← (مِّنْ)حرف جر, عامل, مبنی بر سکون+ (عِلْمِ)اسم, مفرد, معرفه به اضافه, معرب+ (هِ)ضمیر متصل, مفرد مذکر, اسم, معرفه, مبنی (جارومجرور+ متعلق محذوفش← صفت شَيْءٍ+ مضاف الیه و محلاً مجرور)

إِلَّا ← ادات حصر

بِمَا ← (بِـ)حرف جر, عامل, مبنی بر کسر+ (مَا)اسم موصول مشترک, معرفه, مبنی بر سکون (جارو مجرور متعلق به محذوف)

شَاءَ ← فعل ماضی, مفرد مذکر غایب, (ش ی ء), معتل_اجوف واوی/ مهموز اللام, ثلاثی مجرد, متعدی, معلوم, مبنی

[جمله صله و محلی از اعراب ندارد.] (فعل و فاعل ضمیر مستتر هو)

*اعلال: شاءَ(ش ی ء) ⬅️شَیَءَ[اعلال به قلب]⬅️شَاءَ

وَسِعَ ← فعل ماضی, مفرد مذکر غایب, (و س ع), معتل_مثال واوی, ثلاثی مجرد, متعدی, معلوم, مبنی

كُرْسِيُّ ← اسم منقوص, مفرد, معرب, معرفه به اضافه (فاعل و تقدیراً مرفوع)

هُ← مضاف الیه و محلاً مجرور

السَّمَاوَاتِ ← مفعول و محلاً منصوب

وَالْأَرْضَ ← واو عطف+ معطوف

وَ← واو عطف

لَا يَئُودُهُ ← فعل نفی, مفرد مذکر غایب, (ء و د), مهموز الفاء_اجوف واوی, ثلاثی مجرد, متعدی, معلوم, معرب+ (هُ)ضمیر متصل منصوبی, مفرد مذکر, اسم, معرفه, مبنی (فعل+ مفعول و محلاً منصوب)

حِفْظُ← اسم, مفرد, معرب, معرفه به اضافه (فاعل و لفظاً مرفوع)

هُمَا ← ضمیر, مثنی, اسم, معرفه, مبنی بر سکون (مضاف الیه و محلاً مجرور)

وَهُوَ ← واو عطف+ مبتدا و محلاً مرفوع

الْعَلِيُّ ← اسم ذوالام, معرفه, معرب (خبر و لفظاً مرفوع)

الْعَظِيمُ← اسم ذوالام, معرفه, معرب (خبر دوم و لفظاً مرفوع)

 

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(256)

لَا← حرف, عامل, مبنی بر سکون (لای نفی جنس)

إِكْرَاهَ← اسم, مفرد, مبنی بر فتح (اسم لَا)

فِي الدِّينِ←(فِي)حرف جر, عامل, مبنی بر سکون+ (الدِّينِ)اسم ذوالام, معرفه, معرب (جارومجرور+ متعلق محذوفش← خبر لَا)

قَد← حرف, غیر عامل, مبنی

_حرف تحقیق

تَّبَيَّنَ←فعل ماضی, مفرد مذکر غایب, (ب ی ن), معتل_اجوف یایی, ثلاثی مزید_باب تفعل, لازم, معلوم, مبنی فعل

الرُّشْدُ← اسم ذوالام, معرفه, معرب (فاعل و لفظاً مرفوع)

مِنَ الْغَيِّ←(مِّنْ)حرف جر, عامل, مبنی بر فتح+ اسم ذوالام, معرفه, معرب (جارومجرور متعلق به محذوف)

فَـ← حرف, غیر عامل, مبنی (فاء استیناف)

مَن← اسم شرط جازم, عامل, نکره, مبنی (مبتدا و محلاً مرفوع)

يَكْفُرْ←فعل مضارع مجزوم, مفرد مذکر غایب, (ک ف ر), صحیح_سالم, ثلاثی مجرد, لازم, معلوم, معرب, فعل شرط (فعل و فاعل ضمیر مستتر هو)

بِالطَّاغُوتِ←(بـِ)حرف جر, عامل, مبنی بر کسر+ (الطَّاغُوتِ)اسم ذوالام, معرفه, معرب (جارومجرور متعلق به يَكْفُرْ)

وَ← واو عطف

يُؤْمِن←فعل مضارع, مفرد مذکر غایب, (ء م ن), مهموز الفاء, ثلاثی مزيد_باب افعال, لازم, معلوم, معرب (فعل و فاعل ضمیر مستتر هو)

بِاللَّهِ←(بـِ)حرف جر, عامل, مبنی بر کسر+ (اللّهِ)لفظ جلاله, اسم عَلَم, معرفه, معرب (جارومجرور متعلق به يُؤْمِن)

فَـ← فاء رابطه برای جواب شرط

قَدِ←حرف تحقیق

اسْتَمْسَكَ←فعل ماضی, مفرد مذکر غایب, (م س ک), صحیح_سالم, ثلاثی مزيد_باب استفعال, متعدی, معلوم, مبنی, جواب شرط (فعل و فاعل ضمیر مستتر هو)

بِالْعُرْوَةِ←(بـِ)حرف جر, عامل, مبنی بر کسر+ (الْعُرْوَةِ)اسم ذوالام, معرفه, معرب, غیر منصرف (جارومجرور متعلق به اسْتَمْسَكَ)

الْوُثْقَىٰ← افعل تفضیل مونث, اسم مقصور, معرفه به ال, معرب, مشتق (صفت)

لَا← لای نفی جنس

انفِصَامَ← اسم, معرب, مبنی بر فتح (اسم لَا)

لَهَا← (لـَ)حرف جر, عامل, مبنی بر فتح+ (هَا)ضمیر, مفرد مونث, اسم, معرفه, مبنی (جارومجرور+ متعلق محذوفش← خبر لَا)

وَ← واو استیناف

اللَّهُ← لفظ جلاله, اسم عَلَم, معرفه, معرب (مبتدا و لفظاً مرفوع)

سَمِيعٌ← اسم, معرب, نکره ( خبر و لفظاً مرفوع)

عَلِيمٌ← اسم, معرب, نکره (خبر دوم و لفظاً مرفوع)

 

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(257)

اللَّهُ ← لفظ جلاله, اسم عَلَم, معرفه, معرب (مبتدا و لفظاً مرفوع)

وَلِيُّ ← اسم, مفرد, معرب ( خبر و لفظاً مرفوع)

الَّذِينَ ← اسم موصول خاص, جمع مذکر, معرفه, مبنی بر فتح (مضاف الیه و محلاً مجرور)

آمَنُوا ← فعل ماضی, جمع مذکر غایب, (ء م ن), مهموز الفاء, ثلاثی مزيد_باب افعال, لازم, معلوم, مبنی

[جمله صله و محلی از اعراب ندارد.] فعل و فاعل ضمیر بارز واو

یُخرِجُ←فعل مضارع, مفرد مذکر غایب, (خ ر ج), صحیح_سالم, ثلاثی مزيد_باب افعال, متعدی, معلوم, معرب  فعل و فاعل ضمیر مستتر هو

هُم ← ضمیر, جمع مذکر, اسم, معرفه, مبنی (مفعول و محلاً منصوب)

مِّنَ الظُّلُمَاتِ ← (مِّنَ)حرف جر, عامل, مبنی+ (الظُّلُمَاتِ)اسم, جمع, معرفه به ال, معرب (جارومجرور متعلق یُخرِجُ)

إِلَى النُّورِ ← (إِلَى)حرف جر, عامل, مبنی بر سکون+(النُّورِ)اسم, مفرد, معرفه به ال, معرب (جارومجرور متعلق به یُخرِجُ)

وَ← واو عطف

الَّذِينَ ← مبتدا و محلاً مرفوع

كَفَرُوا ←فعل ماضی, جمع مذکر غایب, (ک ف ر), صحیح_سالم, ثلاثی مجرد, لازم, معلوم, مبنی 

[جمله صله و محلی از اعراب ندارد] فعل و فاعل ضمیر بارز واو

أَوْلِيَاؤُ← اسم, جمع, معرفه به اضافه, معرب (مبتدا و لفظاً مرفوع)

هُمُ ← مضاف الیه و محلاً مجرور

الطَّاغُوتُ ← اسم, معرفه به ال, معرب (خبر و لفظاً مرفوع)

أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ← در محل رفع خبر الذین

يُخْرِجُونَ← فعل مضارع, جمع مذکر غایب, (خ ر ج), صحیح_سالم, ثلاثی مزيد_باب افعال, متعدی, معلوم, معرب  فعل و فاعل ضمیر بارز واو

هُم ← مفعول و محلاً منصوب

مِّنَ النُّورِ ← جارومجرور متعلق به يُخْرِجُونَ

إِلَى الظُّلُمَاتِ ← جارومجرور متعلق به يُخْرِجُونَ

أُولَٰئِكَ ← اسم اشاره, جمع, معرفه, مبنی بر فتح ( مبتدا و محلاً مرفوع)

أَصْحَابُ ← اسم, مذکر, جمع, معرفه به اضافه, معرب (خبر و لفظاً مرفوع)

النَّارِ ← اسم, معرفه به ال, مفرد, مذکر مجازی, معرب (مضاف الیه و لفظاً مجرور)

هُمْ ← مبتدا و محلاً مرفوع

فِيهَا ← (فِي)حرف جر, عامل, مبنی بر سکون+(هَا)ضمیر, مفرد مونث, اسم, معرفه, مبنی بر سکون (جارومجرور متعلق به خَالِدُونَ)

خَالِدُونَ← اسم فاعل, جمع مذکر, مشتق, معرب

خبر

ادبیات عربی تجزیه ترکیب تجزیه ترکیب آیه الکرسی تجزیه ترکیب آیه ۲۵۵ سوره بقره تجزیه ترکیب آیه ۲۵۶ سوره بقره تجزیه ترکیب قرآن
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

نکات ترجمه افعال عربی

ارسال شده در 10ام دی, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در ادبیات عربی

نکات ترجمه افعال عربی

1. قد + فعل ماضی معادل ماضی نقلی یا ساده
مثال: قد كَتَبَ : نوشته است يا نوشت

2. قد + فعل مضارع معادل گاهی، شاید + مضارع اخباری
مثال: قد يكتبونَ : گاهی ( شاید) می نویسند ( بنویسند )


3. فعل ماضی + فعل ماضی معادل ماضی بعید یا ساده
مثال: اشتَرَیْتُ كتاباً رأيتُهُ في المكتَبَة :
کتابی را خریدم که آن را در کتابخانه دیدم ( دیده بودم)

4. فعل مضارع + فعل مضارع معادل مضارع التزامی( مضارع اخباري)
مثال: نُفَتِّشُ عَن كتاباً يُعجِبُنا :
دنبال کتابی می گردیم که ما را به شگفت وا می دارد ( به شگفت وا دارد)

5. فعل ماضی+ فعل مضارع معادل ماضی استمراری
مثال: أنا إنْتَخَبْتُ فرعاً أُحِبُّهُ :
من رشته اي را انتخاب كردم كه آن را دوست می داشتم .


6. لعلّ، لیت + فعل مضارع معادل مضارع التزامی
مثال: لَعَلَّكُم تَعقِلونَ :
شايد شما خردورزي كنيد ( بكنيد )
مثال: لَیتَني أُشَرِّفُ إلي مَكّةَ مَرَّةً أُخرَى :
كاش بار ديگر به مکه مشرف شوم .

7. لیت + فعل ماضی معادل ماضی استمراری یا بعید
مثال: لَيتَ التلاميذَ وَ التلميذاتِ قَرَأتُم الدروسَ حتي يَنجَحوا في إمتِحانات النهاية : كاش دانش أموزان درس ها را خوانده بودند (مي خواندند) تا در امتحانات نهايي موفق شوند .

8. کان + فعل مضارع معادل ماضی استمراری
مثال: كنتم لا تعلمونَ : شما نمي دانستيد .

9. کان + فعل ماضی معادل ماضی بعید
مثال: كانوا يَقرَؤونَ الدرسَ: درس را خوانده بودند 


11. لم + فعل مضارع معادل ماضی ساده منفی یا ماضی نقلی منفی
مثال: لَمْ تَذهَبا: نرفتيد، نرفتند يا نرفته اند يا نرفته ايد (با توجه به صيغه ترجمه شود)

12. لمّا + فعل مضارع معادل هنوز + ماضی ساده منفی یا ماضی نقلی منفی
مثال: لمّا يَكتُبْ: (هنوز) ننوشته يا ننوشته است

13. لَمّا + ماضي معادل هنگامی که، زمانی که ، وقتی که
مثال: لَمّا ذهَبَ: هنگامی که رفت

14. لَن + مضارع معادل مستقبل منفی
مثال: لَنْ يَذهَبوا : (هرگز) نخواهند رفت .

15. سَ یا سوف + مضارع معادل مستقبل مثبت
مثال: سَیَکتُبُ (سَوفَ یَکتُبُ): خواهد نوشت

16. أنْ ، لِ، كَي ، لِكَي ، حَتّى + مضارع معادل مضارع التزامي
مثال: أنْ يَذهَبنَ: كه بروند
مثال: كَي يَذهَبا: تا اينكه بروند


17. لا نهي + اول شخص و سوم شخص مضارع معادل نبايد + مضارع التزامي
مثال: لا يَسخَرْ : نبايد مسخره كند
لا يَتَجَسَّسوا : نبايد جاسوسي كنند
لا تَجَسَّسوا : جاسوسي نكنيد

18. لِ امر+ اول شخص و سوم شخص مضارع معادل بايد + مضارع التزامي
مثال: لِيَجتَهِدوا لِيَنجَحوا:
بايد تلاش كنند تا موفق شوند .

ادبیات عربی النحو الوافی ترجمه افعال عربی حروف جازمه حروف ناصبه سین و سوف صرف فن ترجمه لام امر لای نهی ماضی بعید ماضی ساده ماضی نقلی مضارع اخباری مضارع التزامی نکات ترجمه
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

سخت ترین جمع ها در زبان عربی

ارسال شده در 12ام آذر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه, ادبیات عربی

سخت ترین جمع ها در زبان عربی

 ١ ــ طاووس : طَوَاوِيس . 

 ٢ ــ هُدْهُد : هَدَاهِد . 

 ٣ ــ عُقَابٌ : أَعْقُبٌ . 

 ٤ ــ غُرَابٌ : غِرْبَانٌ

 ٥ ــ جَرْوٌ : جِرَاءٌ . 

 ٦ ــ حِرْبَاءٌ : حَرَابيّ . 

 ٧ ــ دَاءٌ : أَدْوَاءٌ .

 ٨ ــ مُخ : مِخَاخ ــ أَمخاخ ــ مِخَخَة . 

 ٩ ــ جَبين : أَجْبُن ــ أَجْبِنَة ــ جُبْن . 

 ١٠ ــ دُنــْـيَا : دُنىً .

 ١١ ــ نَوَاةٌ : نَوىً . 

 ١٢ ــ مِطْرَقة : مَطَارِق . 

 ١٣ ــ دلو : دِلاء ـ دُلِيُّ . 

 ١٤ ــ إليّ : آلاء .

 ١٥ ــ إِمبَرَاطُورٌ : أَبَاطِرَةٌ . 

 ١٦ ــ بُؤبُؤ : بَيابي .

 ١٧ ــ ضَبَابٌ : أَضِبَّةٌ .

 ١٨ ــ فِيلٌ : فِيَلَةٌ . 

 ١٩ ــ اُمرُؤٌ : رِجَالٌ .

 ٢٠ ــ اِمـْرَأَةٌ : نَسَاءٌ و نِسْوْةٌ .

 ٢١ ــ عَنْدَلِيبٌ : عَنَادِلُ . ممنوع من الصرف لا ينون .

 ٢٢ ــ أَخْطُبُوطٌ : أَخَاطِبُ . ممنوع من الصرف .

 ٢٣ ــ سَفَرْجَلٌ : سَفَارِجُ . ممنوع من الصرف . 

 ٢٤ ــ عَنـْكَبُوتٌ : عَنَاكِبُ . ممنوع من الصرف . 

 ٢٥ ــ فِرْدَوْسٌ : فَرَادِيسُ . ممنوع من الصرف .

 ٢٦ ــ عَرْقَلَةُ : عَراقِيلُ . ممنوع من الصرف .

 ٢٧ ــ يَاقُوتٌ : يَوَاقِيتُ . ممنوع من الصرف . 

 ٢٨ ــ لُؤْلُؤٌ : لَآلِئُ . ممنوع من الصرف . 

 ٢٩ ــ كَوْثَرٌ : كَوَاثِرُ . ممنوع من الصرف . 

 ٣٠ ــ رهط : أرْهط ـ أراهيط .

 ٣١ ــ خَليل : أخلاء ـ خلان .

 ٣٢ــ خل : أخلال .

 ٣٣ــ خُلل : خِلال .

 ٣٤ ــ كُفء : أكْفَاء ـ أكْفِياء .

 ٣٥ــ كفيف : أكِفَّاء .

 ٣٦ــ صَاع : أَصْوُعٌ .

 ٣٧ــ باطل : أباطيل .

 ٣٨ــ نهار : أنهُر ـ نُهُر .

 ٣٩ــ غضنفر : غضافر .

 ٤٠ــ قِنطار : قناطير .

 ٤١ــ رغيف : رُغفان .

 ٤٢ــ كروان : كَرَاوِين .

 ٤٣ــ هواء : أهوية .

 ٤٤ــ خازن : خَزَنة .

 ٤٥ــ عقال : عُقل .

 ٤٦ــ هرة : هرر .

 ٤٧ــ سائح : سُيّّاح .

 ٤٨ ــ مضمار : مضامير .

 ٤٩ــ بلعوم : بلاعيم .

 ٥٠ــ سَيِّد : سَادةٍ ـ جمع الجمع : ساداتٍ .

 ٥١ــ سكر : سكر هي جمع تكسير مفردها : سكرة .

 ٥٢ــ الجُؤْجُؤُ : { الصدر } : الجآجِئُ .

ادبیات عرب جمع بعضی از کلمات جمع کلمه خازن جمع کلمه طاووس جمع کلمه عقاب جمع کلمه فردوس جمع کلمه هدهد جمع کلمه کوثر صرف و نحو
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شغلها بر وزن فَعّال

ارسال شده در 12ام آذر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در ادبیات عربی

شغلها بر وزن فَعّال

طیّار =خلبان

طراح = طرح‌ریز، نقشه‌کش

سیّاح=گردشگر

بنّاء= خانه‌ ساز

جلّاد=مجری فرمان قتل 

جرّاح=دکتر جراح

رقّاص=رقصنده در مجالس

حجّار=سنگ‌ تراش 

حلّاج= پنبه‌ زن

ندّاف=لحاف‌ دوز

صفّار=رویگر، مس‌گر

عطّار=عطرفروش، داروفروش

جبّار= شکسته‌ بند

هزّال=دلقک، لطیفه‌پرداز

خمّار=باده‌ فروش

تمّار=خرمافر‌ش

عصّار= روغن ساز 

رمّال=فال‌گیر

خطّاط=خوشنویس، خوش‌نگار

سبّاک=لوله‌کش

صبّاغ =رنگرز، رنگ‌فروش 

سکّاک=چاقوساز

بزّاز=پارچه فروش 

دقّاق=آرد فروش

خرّاط= چوب تراش 

نجّار=درودگر، چوب‌ساز

بقّال= تره‌فروش، غله‌فروش

حدّاد= آهنگر، زندان‌بان

صیّاد=شکارچی

قنّاد=شیرینی‌‌پز

دبّاغ= پوست‌فروش

علّاف= علوفه فروش

سرّاج=سازندهٔ زین اسب

قصّاب (جزّاز)= گوشت فروش ،قصاب

طبّاخ= آشپز

خبّاز= نانوا

دلّال= واسطه معامله

خرّاز= فروشنده لوازم خیاطی

کفاش= دوزندهٔ کفش

دلّاک=سلمانی

غسّال= مرده شور

سمّاک= ماهی‌فروش

بنّاء= معمار،خانه‌ ساز

جلّاد=مجری فرمان قتل 

رقّاص=رقصنده در مجالس

حجّار= سنگ‌ تراش 

حلّاج=پنبه‌ زن

ندّاف=لحاف‌ دوز

صفّار=رویگر، مس‌گر

عطّار=عطرفروش، داروفروش

جبّار=شکسته‌ بند

حمّال=باربر

شجّار=دانشمند گیاه‌ شناس

ضرّاب=سکه‌ زن

مدّاح= ستایشگر، خواننده شعر آیینی

نسّاج=بافنده پارچه 

کنّاس=رفتگر‌

مشّاط=آرایش‌گر

سنّان= دندانساز

فرّاش= خدمت‌کار

نقّاش (رسّام)= تصویرگر

سلّاخ= آنکه پوست حیوان را می‌کـَنـَد.

ملّاح (بحّار)= ناخدا، کشتی‌بان

فلّاح= کشاورز، برزگر

نقّال= قصه‌‌گو

جمّال= شتربان

صرّاف(فلّاس)= داد و ستدکنندهٔ‌ پول

صیّاغ= زرگر، جواهرساز

لبّاد= نمد مال، نمد‌فروش

طبّال=طبل زن، دهل‌ زن

خیّاط=دوزنده

عکّاس= آنکه عکس میگیرد

صحّاف=کسی که کتاب تعمیر میکند 

فخّار=سفال‌گر، سفال‌پز

حکّاک=نگین‌ساز، مُهرساز

حفّار=چاه کن، گورکن، کاوشگر

طرّار=راهزن، دزد، جیب‌بر

نقّار= کسی که بر سنگ‌ یا چوب‌ کنده‌‌کاری‌ کند.

خطّاب=سخنران، خطبه خوان

لحّام= جوش‌کار، لحیم کار

طحّان=آسیابان

سیّاف=شمشیر ساز

خیام=چادر دوز

نصّاب=نصب‌‌کننده

لبّاف=جوال‌باف، پلاس باف

ادبیات عرب شغل ها بر وزن فعال صرف و نحو صیغه مبالغه
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تشخیص نوع بنا در افعال

ارسال شده در 6ام آذر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در ادبیات عربی

در فعل ماضی و مضارع برای تشخیص نوع بناء به (لام الفعل) نگاه میکنیم

نصرَ مبنی بر فتح

نصرَا مبنی بر فتح

نصرُوا مبنی بر ضم

نصَرَتا مبنی بر فتح….

نصرنَ مبنی بر سکون…. 

رمی مبنی بر فتح مقدر

رَمَوا مبنی بر ضم مقدر….

رمَیتَ مبنی بر سکون…

یضرِبْنَ مبنی بر سکون

تضربَنَّ مبنی بر فتح…..

درفعل امر حاضر

صیغه اول اگر از فعل صحیح مبنی بر سکون( اُنصُرْ)

اگر از فعل معتل اللام باشد مبنی بر حذف حرف عله(ارم)

صیغه های بعدی مبنی بر حذف نون

صیغه ۱۲ مبنی بر سکون( اُنْصُرْن)

ادبیات عرب بنای فعل علم نحو فعل امر مبنی بر چیست فعل ماضی مبنی بر چیست فعل مضارع مبنی بر چیست
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

یا فاطمة الزهرا

ارسال شده در 5ام آذر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در تجزیه ترکیب آیه و حدیث, ادبیات عربی

سوال : کدام گزینه صحیح است ؟

الف : یا فاطمةُ الزهراءُ 

ب : یا فاطمةُ الزهراءَ 

ج : یا فاطمةَ الزهراءِ 

د : هر سه گزینه ✔️

نکته: در گزینه الف ، فاطمةُ منادای مفرد معرفه و الزهراءُ تابع لفظِ فاطمةُ است.

در گزینه ب ، فاطمةُ منادای مفرد معرفه و الزهراءَ تابع محلِّ فاطمةُ است.

در گزینه ج ، فاطمةَ منادیٰ مضاف و الزهراءِ مضاف الیه است ، از باب یا سعیدَ کُرزٍ.

فلذا هر سه عبارت صحیح است

ادبیات عربی النحو الوافی تجزیه ترکیب ترکیب صحیح یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تفاوت های " آخَر " با " آخِر "

ارسال شده در 27ام مهر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در ادبیات عربی

تفاوت های  ” آخَر “  با ” آخِر “ 

 این دو کلمه با هم  پنج تفاوت دارند:

1.دروزن : ” آخَر ” بر وزن أفعل و ” آخِر “  بر وزن فاعِل است

2. در مؤنث بودن : مؤنث ” آخَر ”  اُخری و مؤنث ” آخِر ”  آخرة است

3. در نوع مشتق: ” آخَر ” اسم تفضیل و ” آخِر ”  اسم فاعل است

4. در معنی : ” آخَر ” یعنی دیگر ” آخِر یعنی ”  پایان 

5. در غیر منصرف بودن : ” آخَر ” غیر منصرف ولی ” آخِر ”  منصرف است.

تفاوت های " آخَر " با " آخِر صرف صرف و نحو کلمه آخَر کلمه آخِر
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

وقتِ دلتنگی

ارسال شده در 19ام مهر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در به قلم خودم, کتابخانه

خدایا!!!

به تو پناه میبرم …

از حبس ِنفس در سینه به وقت دلتنگی …

از خود ِخودم…

از لحظات نفس گیر تنهایی…

از هر آنی که مرا به خود واگذاری…

از هر آنی که مرا نخواهی ..

پناهم ده ..

تنهایی طرد شده مطرود وقت دلتنگی پناه بر خدا
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

پیدایم کن

ارسال شده در 19ام مهر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در به قلم خودم, کتابخانه

خدایا!!!

مدت هاست گم شده ام …

پیدایم کن..

خدا دلنوشته پیدایم کن گم شدن گمشدگی
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

از نفس افتاده

ارسال شده در 7ام مهر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در به قلم خودم

مرا از نفس انداختی …

از نفس می افتی، روزی که دیر نیست…

اما، کاش من آن روز نباشم…

از نفس افتاده تاوان ترمیم دل شکسته کارما
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

قلب مضطر

ارسال شده در 7ام مهر, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در به قلم خودم

خدایا همه قلب های مضطر..بند قلب تو اند، التیامشان ده

التیام خدای مهربان طبیب قلب مضطر
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

از مرگ میترسم

ارسال شده در 4ام شهریور, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در به قلم خودم

خدایا!!

از مرگ میترسم..

شهادت نصیبم کن..

#شهدا زنده اند شهادت شهادت بهتر از مرگ مرگ نه شهادت آری
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مفهوم الوتر الموتور

ارسال شده در 10ام مرداد, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در ادبیات عربی

نگاهی تازه به معنای «الوتر الموتور»

سؤال: معنای (الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ) که در زیارت عاشوراء آمده چیست؟
جواب: وقتی به کسی ظلم کنی می‌گویی: وَتَرتُ الرجلَ أتِرُه وِترًا و وَترًا و تِرَةً فأنا واتر و هو موتور. بِنابراین وِتر مصدر به معنای ظلم و موتور اسم مفعول به معنای مظلوم است.
وِتر و موتور هر دو از القاب سید الشهداء امام حسین علیه الصلاة و السلام است و در زیارتهای متعددی از جمله زیارت عاشوراء وارد شده است؛ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ.
وِتر در این عبارت، مصدر مجهول به معنای ظلم دیدن است نه مصدر معلوم به معنای ظلم کردن.
حمل وِتر بر امام حسین علیه السلام از باب حمل مصدر بر ذات و مفید مبالغه است، نظیر زیدٌ عَدْلٌ و کقوله تعالی: إنه عَمَلٌ غير صالح.
همچنین وِتر متصف به موتور شده است (الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ) که این نیز برای مبالغه در مظلوم بودن امام است. توضیح اینکه عرب برای مبالغه در چیزی، وصفی را از لفظ اول مشتق می‌کند و آن را نعت لفظ اول قرار می‌دهد. آن وصف می‌تواند بر وزن اسم فاعل یا اسم مفعول یا صفت مشبهه یا اسم تفضیل باشد.
چند مثال:
اسم فاعل: شعر شاعر، شغل شاغل، موت مائت، لیل لائل، سیل سائل، جَهد جاهد، صدق صادق، عجب عاجب.
اسم مفعول: الورد المورود، الرفد المرفود، حجرا محجورا، ليل مليَّل، الوتر الموتور.
صفت مشبهه: یَوْم یَوِم، ظلا ظلیلا، ليلة ليلاء.
اسم تفضیل: لیل ألیل، عام أعوم.
این اسلوب در تمامی موارد مفید مبالغه است. به عنوان نمونه شعرٌ شاعرٌ یعنی شعر بسیار زیبا، به طوری که گویی این شعر چنان زیباست که شاعری برای آن متصور نیست و شعر، خود، شاعر آن است، کما یقول المتنبي: و ما انا وحدي قلتُ ذا الشعرَ كلَّه/ ولكن لشعري فيكَ مِن نفسِه شِعرٌ. و لیُقَس ما لم یُقَل.
تقریر مبالغه در ما نحن فیه (الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ) نیز بدین صورت است که این ظلم دیدن به حدی رسیده که گویا ظلم دیدن، خود، ظلم دیده و ستم کشیده است.
بِنابراین، عبارت (الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ) از دو جِهت مشتمل بر مبالغه است: یکی از جِهت اطلاق وِتر بر امام و یکی هم از جِهت اتصاف وِتر به موتور.
باری، الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ بدان معناست که مظلومیت امام به غایت رسیده و چندان ستم دیده که بالاتر از آن قابل تصور نیست. و ترجَمه آن چنین می‌شود: سلام بر تو ای بغایت ستم دیده!
بأبي أنت و أمي يا أبا عبد الله لقد عظم مصابي بك…

ادبیات عربی الوتر الموتور الوتر الموتور یعنی چه زیارت عاشورا مفهوم الوتر الموتور
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

انواع اذا

ارسال شده در 9ام مرداد, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در ادبیات عربی

إذا بر دو وجه مى ايد.

١. فجائيه. در اين معنا حرفى است كه هيچ عملی انجام نمی دهد و بعد ان فقط جمله اسمیه می اید
مانند: خرجت فإذا المطر هاطل.
خرجت : فعل و فاعل.
فإذا: الفاء استئنافية. اذا حرف فجائيه لا محل له من الإعراب و لا عمل له.
المطر هاطل:
مبتدا و خبر.
جمله( خرجت) ابتدائية لا محل لها من الإعراب
جمله( المطر هاطل) استئنافية لا محل لها من الإعراب.

٢. حالت دوم ( اذا) ظرفية شرطية غير جازمة بودنش است. در اين معنا( اذا) ظرف زمان مستقبل و مضاف به جمله فعليه اى كه ( جمله شرطيه) مى باشد. و متعلق به جواب شرط است. بعضى از نحويون در اصلاح ميگویند؛ ( ظرف لما یستقبل من الزمان، خافص لشرطه، منصوب بجوابه.) كه در تست هاى كنكور هم معمولا همين اصطلاح در تجزيه و تركيب اذا به كار مى رود.
مثال: فإذا أصاب به من يشاء من عباده إذا هم يستبشرون.
فإذا: الفاء حسب ماقبلها. ( اذا) ظرفية شرطية غير جازمة متعلقة بالجواب.
أصاب: فعل ناضى مبنى بر فتح، و فاعل ضمير مستتر تقديره( هو) يعود على الله.
به: جارو مجرور متعلقان به فعل أصاب.
من: اسم موصول مبني على السكون في محل نصب مفعول به.
يشاء: مضارع مرفوع و الفاعل مستتر تقديره( هو)
من عباده: جار ومجرور متعلقان بحال محذوفة من الإسم الموصول ( مَنْ) و الهاء ضمير متصل فى محل جر بالإضافة .
إذا: حرف فجائية لا عمل لها ولا محل لها من الإعراب
هم: ضمير منفصل فى محل رفع المبتدأ
يستبشرون: مضارع مرفوع بالنون لأنه من الأفعال الخمسة، و الواو فاعل.
جملة ( أصاب) في محل جر مضاف إليه لوقوعها بعد ( إذا) الظرفية.
جملة ( يشاء) صلة( من) لا محل لها من الإعراب.
جملة( هم مع الخبر) جواب شرط غير جازم لا محل لها من الإعراب.
جملة ( يستبشرون) في محل رفع خبر للمبتدأ( هم)

سه نكته پایانی مهم:
١. هرگاه ( ما) بعد ( إذا) واقع شود ( إذا) زائده است.
مانند: إذا ما الملك سام الناس خسفاً أبينا أن نقر الذل فينا.
٢. أذا زمانى ظرفيه است كه بعدش حتما جمله فعليه بيايد. پس اگر بعد إذا اسم مرفوعى امد مبتدانيست بلكه يا فاعل است_ يا نائب فاعل_ براى فعل محذوف كه مابعدش را تفسير كند.
مانند : إذا الشعب يوماً أراد الحياة فلا بد أن يستجيب القدر.
التقدير: (إذا أراد الشعب)

۳. گاهی اوقات ( إذا) از معناى شرطيت خارج مى شود. اين حالت بيشتر بعد از واو قسم مى باشد و هنگامی است که متعلق به جواب شرط نباشد زیرا جوابی برای ان وجود ندارد. و فقط تعلق به حال محذوف برای قسم است.
مثال: و اللیل إذا يغشى.
والليل: الواو واو القسم، حرف جر، ( الليل) مقسم به مجرور بواو القسم و جار ومجرور متعلقان بفعل ( أقسم ) المحذوف.
إذا: ظرف للزمان مبنى على السكون فى محل نصب، متعلق بحال محذوفة من الليل. التقدير( أقسم بالليل كائنا إذا يغشى).

إذا إذا شرطیه إذا فجائیه انواع إذا
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

انواع فاء در زبان عربی

ارسال شده در 9ام مرداد, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه, ادبیات عربی

 کاربرد های مختلف حرف (فاء) در زبان عربی:

 

۱.فاء حرف عطف: دو نوع است عطف مفرد بر مفرد، مانند: جاء خالدُ فسعیدُ. جاء خالد: فعل و فاعل _ فسعید: فاء حرف عطف ( سعید) معطوف بر (خالد) و معطوف بر مرفوع ‌و مرفوع.

۲. عطف جمله بر جمله، مثل: جاء خالد فجلس معنا . 

جاء خالد: جمله ابتدائیة لا محل لها من الاعراب.

فجلس معنا: معطوف به فاء بر جمله ابتدائیة لا محل لها من الاعراب.

۲. (الفاء) سببیة.

هر فاء اى كه ماقبلش دلیلی برای ما بعدش باشد. مثل: ( حفظ الولد درسه فنجح).حفظ دلیل و سببی برای کلمه نجح می باشد. 

۳. ( الفاء) رابطة لجواب الشرط

فاء اى است كه عمل نمی کند زمانی که در جواب شرط واقع شود و جواب شرط:

۱. جمله اسمیه باشد: ( إن تدرس فأنت ناجح)

٢. جمله فعليه اى كه داراى فعل جامد است، باشد:( إن تدرس فعسى أن تنجح)

۳. جمله فعلیه ای که دارای فعلی باشد که دلالت بر طلب کند: ( إذا لعبت فلا تكثر) .

٤. جمل اى كه در صدر کلام ( ب ما) باشد: إن تحفظ درسك فما أنت براسب.

٥. جمله ای که صدر جمله لن باشد: إن تكذب فلن يصدقك الناس.

٦. جمله اى که صدر ان به قد باشد: إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل.

٧. جمله اى كه صدر ان به ( س) باشد؛ إن جئتني فسأكرمك .

٨. جمله اى كه صدر ان به سوف باشد.

٩. جمله اى كه صدر ان به( إنما) باشد : إن نخطئ فإنما خلقنا بشرا .

١٠ جمله اى كه صدر ان ب ( إن) باشد: إن زرت المدرسة فإن وجدتها مغلقة فارجع.

 

٣- (الفاء) رابطة لجواب أما: أما انا فمسافر و أما انت فمقيم.

أما حرف شرط و تفصيل.

أنا: مبتدأ.

فمسافر: الفاء واقعة في جواب ( أما) ( مسافر) خبر للمبتدأ.

 

٤- (الفاء) استئنافية:

فاء اى است که عطف مابعدش بر ماقبلش صحیح نیست : زیرا جمله ای که مابعد فاء خبری باشد نمی تواند بر جمله ای که مابعدش إنشائی باشد عطف شود.

مانند: سافر أستاذنا فليته لم يفعل

جمله ( سافر أستاذنا) ابتدائية است لا محل لها من الإعراب.

الفاء: استئنافية.

جمله ( ليته لم يفعل ) جملة استئنافية لا محل لها من الإعراب.

 

٥- (الفاء) تزيينية.

فاء تزيينيه فاء اى است كه بر كلمه( قط) وارد مى شود و عملى انجام نمى دهد.

مثال: نمت ساعة فقط.

نمت: فعل و فاعل

ساعة : ظرف زمان.

فقط: الفاء تزيينية. قط ظرف زمان مبنى بر ضم در محل نصب متعلق به فعل محذوف:( لم أنم قط)

نكته مهم: اين فاء در واقع همان فاء عاطفه است اما جمله اى که معطوف بر ان شده حذف شده است در تقدیر اینچنین بوده است: ( نمت ساعة فلم أنم بعد ذلك قط) پس جمله( لم أنم بعد ذلك ) حذف شده است و فاء اى که در صدر جمله باقی مانده است به ( قط) متصل شده است و ( قط) هم ظرفی است که از جمله باقی مانده است.

همچنین این فاء در کلمه ( صاعداً) هم وجود دارد. 

مانند: واحد، اثنان، ثلاثة، اربعة، فصاعداً.

اي( فذهب العدد صاعداً).

انواع فاء فاء استینافیه فاء رابط جواب شرط فاء سببیه فاء عاطفه
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تجزیه برخی اسامی مقدس

ارسال شده در 9ام مرداد, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه, ادبیات عربی

تجزیه برخی اسامی مقدس
۱. (محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)): این کلمه از حمد مشتق شده، اسم ثلاثی مزید، منقول از اسم مفعول، اسم خاص، صحیح و سالم، از باب تفعیل، برای مفرد مذکر، منصرف ، متصرف، معرب، نکره، در اینجا معرفه است. مجردش از باب علم می اید.
۲. مؤمنین: اسم ثلاثی مزید و اسم فاعل است ، برای جمع مذکر سالم، از باب افعال، از ماده أمن، غير سالم، مهموز الفاء مفردش مومن مي ايد، منصرف، متصرف و مشتق.
٣. إمام: كلمه إمام مشتق از(أمّ)، غير سالم، مهموز الفاء و مضاعف، اسم، اسم ثلاثى مزيد، صفت مشبهه، به معناى الگو و پیشوا، (إمامة) نيز مانند: ( كتابة) با تاء مصدر بوده، گاهی شامل اسم بر وصف است.
۴.وصیّ : اين واژه بر وزن فعیل، از ماده ( وصی) ، غیر سالم، مثال واوی، ناقص یایی، لفیف مفروق، از باب ضرب، فیّومى مي گوید: در اینجا، به معنای مفعول است، جمعش( أوصياء) مى ايد. وصى در اصل ( وصوى) بوده است، به سكون واو، همان گونه که در جمع ظاهر شده و ( اوصیاء ) امده است و (واو) به ( یاء) قلب و در ( يا)ى اصلى ادغام شده و ( وصىّ) شده است. منصرف، متصرف و جامد.
٥. (مرتضى): اين کلمه ، اسم مفعول از باب افتعال است ، مشتق از فعل مضارع مجهول ( یرتضی)، حرف مضارع و استقبال را طبق قواعد صرفى انداخته و ميم مضمومه را به جاى ان گذاشتیم، در نتیجه مرتضی شد، از ماده ( رضی)، غیر سالم، ناقص یایی ، اسم فاعلش از ثلاثی مجرد، ( راضی) و اسم مفعولش، ( مرضیّ عنه). منصرف متصرف و مشتق.
٦_(فاطمة عليها السلام) : اين كلمه، اسم ثلاثى مزيد، اسم فاعل ، براى مفرد مونث، از ماده( فطم) صحيح و سالم، صفت مونث، مذكرش( فاطم ) امده است.
٧. (اُمّ العلوم و اُمّ الفضائل ): كلمه علوم، اسم ثلاثى مزيد بوده و جمع عِلم است، از باب علم صحيح و سالم، منصرف، متصرف ، و مشتق.
اما واژه فضائل، جمع فضیلت، و ازماده فضل ، اسم ثلاثی مزید بوده و صحیح و سالم ، منصرف، متصرف و مشتق.
۹_ ( بتول) : این واژه، از ماده (بتل)، از باب نصر، به معنای بریدن ، جدا کردن و قطع کردن است، صحیح و سالم، به معنای ( قطوع) ، جمعش، بتائل می اید. غیر منصرف، متصرف و مشتق.
۱۰( طاهره و سیّده) : كلمه (طاهره)، اسم ثلاثى مزيد، و اسم فاعل، براى مفرده مونث، از ماده ( طهر) و از باب هاى نصر و شرف مى باشد. صحيح و سالم مصدرش طهارت.
سيّده : نيز از القاب آيت الله العظمى حضرت فاطمه زهرا عليها السلام مى باشد . اين كلمه اسم ثلاثى مزيد واز باب نصر است، از ماده( سود) ، غير سالم، اجوف واوى ، مذكرش( سيّد مي ايد) .
۱۱. حوراء: اين نام از القاب حضرت فاطمه عليها السلام بوده و از ماده حور است. غير سالم، اجوف واوى، از باب هاى علم و نصر جمعش( حُور) مي ايد.
١٢. زهراء: اسم ثلاثى مزيد ، از ماده زهر، از باب هاى منع و علم مشتق گشته، صحیح و سالم به معنای درخشندگی، مذکرش( ازهر) می اید‌، از باب منع، در رنگ سفید به کاررفته، ولی از باب علم، در سفیدی وجه و صورت به کار می رود. غیر منصرف، متصرف و مشتق.

١٣_ (صدّيقة الكبرى): كلمه صديق اسم، ثلاثى مزيد ، از ماده صدق، صحيح و سالم، صيغه مبالغه، اين واژه در معنا رساتر از ( صدوق) است، منصرف، متصرف، و مشتق، مفرد مونثش ( صدیقة ) مى ايد. و(صَديق ) جمعش يكسان بوده و بر مونث و مذكر دلالت دارد.
كبرى: مونث ( اكبر) جمعش( كُبُر) امده غير منصرف، زيرا افعل التفضيل است متصرف ، مشتق.
١٤-فدك: صحيح، سالم، اسم ثلاثى مجرد ، بر وزن فرس است، منصرف ، متصرف ، جامد.
١٥- خديجه: اسم ثلاثى مزيد ، صفت مشبهه، بروزن ( شريفه و نتيجه) از ماده خدج، صحيح و سالم، از باب ضرب، غير منصرف متصرف و مشتق.
١٦_( حسين عليه السلام روحی و ارواحنا له الفداء): اسم ثلاثى مزيد و مصغر ( حسن) ، از باب كرم، صحيح و سالم، دخول ( الف و لام) زينت بر نام و همچنین بر نام( حسن) جایز است.
منصرف ، متصرف ، مشتق‌.
۱٧. کربلاء: اين نام از دو كلمه تركيب يافته است. واژه( کرب) مصدر سماعی و اسم ثلاثی مجرد است، بر وزن فلس، از باب نصر، صحیح و سالم، به معنای غم ،اندوه وگرفتاری، جمعش ( کُروب) می اید و جمع ( کُربة ) نيز ( كُرَب) مانند: ( غرفة و غُرَف) به معناى اندوه و مشقت، اسم مفعولش ( مكروب) و به معناى مهموم و غم زده مي باشد، منصرف غير متصرف و جامد.
بلاء: مصدر سماعى است، از باب نصر، همزه اش از ( واو) قلب شده، غير سالم، ناقص واوى ، به معناى امتحان، منصرف، غير متصرف وجامد.

بتول تجزیه اسم حسین تجزیه برخی اسامی حضرت زهرا سلام الله علیها تجزیه برخی اسامی مقدس کریلا
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

نیابت از فاعل

ارسال شده در 9ام مرداد, 1403 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در کتابخانه, ادبیات عربی

ینوب عن الفاعل ما يأتي:

١. مفعول به، نحو : قضى الله الأمر… قُضيَ الأمرُ.

٢. المصدر، نحو؛ كتبت كتابة حسنة… كُتِبت كتابةٌ حسنةٌ.

٣. الظرف: نحو : صام المسلمون رمضان… صيم رمضان.

٤. الجار والمجرور، نحو: نظر المرء في حاجتك… نُظِرَ في حاجتك.

أمّا فعل الأمر فلا يكون منه مجهولا، و اذا اريد استعمال ما يدل على الأمر مبنيا للمجهول يُؤتي بمضارعه المقترن بلام الأمر مبنياً للمجهول، مثل : ليُقرأ الكتابُ.

ادبیات عربی انواع نائب فاعل چه چیزهایی نیابت از فاعل می کنند
نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 34
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ادبیات عربی
  • به قلم خودم
  • تجزیه ترکیب آیه و حدیث
  • حدیث خونه
  • سؤالات شرعی
  • مفاتیح الجنان
  • پاراگراف طلایی
  • کتابخانه
  • یادی از شهدا

مطالب پربازدید

  • شهید احمد مشلب
  • معجزه ی شهیدِ عطریِ قطعه ی 26
  • حکم کسی که آب جو صفر درصد خورده چیست و چه نوع آب جو حلال است؟
  • تجزیه ترکیب سوره حمد
  • جدا کردن ناخن مصنوعی قبل از غسل میت
  • زیارت عاشورا بخوان و از این شهید حاجت بگیر
  • تجزیه و ترکیب دعای هفتم صحیفه‌ی سجادیه
  • وضو پس از عمل جراحی چشم

آخرین نظرات

  • عبداله سخائی در تجزیه ترکیب حکمت 5 نهج البلاغه
  • نازنین در شهید احمد مشلب
  • نازنین در شهید احمد مشلب
  •  
    • مریم عارف
    در تجزیه ترکیب دعای کمیل
  • محب علی در شهید احمد مشلب
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهیدی که حاجت روا میکند
  • سعید در جدا کردن ناخن مصنوعی قبل از غسل میت
  • شرمنده خانواده شهدا در شهیدی که حاجت روا میکند
  • آرش در برگزاری مراسم مذهبی در مجتمع مسکونی
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهید احمد مشلب
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهید احمد مشلب
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهید احمد مشلب
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهیدی که حاجت روا میکند
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهیدی که حاجت روا میکند
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهیدی که حاجت روا میکند
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهیدی که حاجت روا میکند
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهیدی که حاجت روا میکند
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهیدی که حاجت روا میکند
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در شهیدی که حاجت روا میکند
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ  
    • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
    در معجزه ی شهیدِ عطریِ قطعه ی 26

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس