نور بخور، نان سیرت نمیکند
اینهمه گنج آویخته بر درخت،
اینهمه ریشه در خاک را
که میخورَد؟
آدم است که میخورد
اینهمه گندم،
اینهمه خوشه در باد
اینها را که میخورد؟
آدم…
دستهای میکائیل
از رزق پر بود؛ اما چشمهای
آدم همیشه نگران بود
دستهایش خالی و دهانش باز
میکائیل به خدا گفت:
خستهام، خستهام از این آدمها!
خدایا
چقدر نان لازم است
تا آدم سیر شود؟! چقدر!
خدا به میکائیل گفت:
آنچه آدمی را سیر میکند،
نان نیست؛
نور است…
تو مأمور آنی که نان بیاوری،
اما نور، تنهـا نـزد مـن است و
تا هنگامی که بهجای نور، نان
میخورد، گرسنه خواهد ماند . . .
منبع :کتاب پیامبری از کنار خانهی ما رد شد. عرفان نظرآهاری
عالی بود.
وبلاگ آلما
فرم در حال بارگذاری ...