باز آمدم چون عید نو، تا قفل و زندان بشکنم وین چرخ مردمخوار را چنگال و دندان بشکنم هفت اختر بی آب را، کین خاکیان را میخورند.. هم آب بر آتش زنم، هم بادهاشان بشکنم. باغ ها را چراغان کنید، بوی انار، مشامِ پرستوها را دیگر نمیگزد. زاغکی، زیر سر و بن خزیده… بیشتر »