دلم سوخت ..سوخت برای خدا.. برای امام زمان..برای قرآن، دین و دینداری، شهدا.. برای غربتشان.. از خدا و قرآن و شهدا..فقط اسمش را شنیده بودند..
دلم برای آن مرد هزار و اندی ساله بیشتر سوخت؛ چون برای بعضی ها که از او میگفتم، نمیدانستند غیبت صغری چیست، غیبت کبری کدام است.
چقد برایشان گفتم، گفتم او را غائب می گویند و ما را حاضر و منتظر؛ ولی غائب ماییم و او حاضر و منتظر، او سال هاست منتظر است، منتظر ظهور ما، منتظر ظهور مهربانی، ظهور محبت و عشق واقعی ِ ما.
پ.ن 1: اردوی راهیان نور
پ.ن2: غم، اندوه، گریه در دل، برای ِ او
پ.ن: شادمانه در حال ِ یارگیری برای ِ او