ارسال شده در 31ام شهریور, 1398 توسط یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ در به قلم خودم
گفتم “مارال گل، حواست باشه نیفتی تو چاله" ولی گوش نداد و باز هم به شیطنتش ادامه داد.. همین طور که داشت داخل بلوار لی لی می کرد ناگهان ایستاد و با تامل گفت” خاله!! من اگر بزرگ بشم دیگه نمی افتم تو چاله؟ دیگه نمیخواد مراقب باشم؟؟" گفتم… بیشتر »