تجزیه ترکیب حکمت 19
قَال عليه السالم: مَنْ جَرَى فِي عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِه،ِ آن كس كه در پى آرزوى خويش تازد، مرگ او را از پاى در آورد
مَنْ : اسم شرط جازم، مبني بر سكون، مبتدا، محلا مرفوع
جَرَى : فعل ماضي معلوم، ثالثي مجرد، از ریشه جَرَیَ ناقص یایي، مبني برفتح مقدر، فعل شرط و محلا مجزوم ضمير هو در جری مستتر و فاعل آن است.
فِي عِنَان : جار مجرور ضرف لغو، متعلق به جری
أَمَلِ : اسم، جامد، معرفه به اضافه، مضاف الیه.
هِا: ضمیرمتصل مجروری، مضاف الیه، محلا مجرور.
عَثَرَ فعل ماضي معلوم، ثلاثی مجرد مبني بر فتح، جواب شرط محلا مجزوم. ضمير هو در عثر مستتر و فاعل آن است. بِأَجَلِ : جارمجرور متعلق به عثر
هِا: ضمیر متصل مجروری مضاف الیه. جمله عثر باجله چون مقرون به فاء یا اذای فجائیه نیست؛ محلي از اعراب ندارد، مجموع شرط و جزاء محلا مرفوع و خبر برای من است.
کل جمله من عثر…جمله مستأنفه است و محلي از اعراب ندارد.
فرم در حال بارگذاری ...