هادی دل ها
برشی از کتاب
قبل از علمیات مطلع الفجر بود. مسئولین سپاه و ارتش جمع شدند من و ابراهیم هم در جلسه بودیم، و تعدادی از بچهها هم در بیرون چادر مشغول آموزش بودند. همه مشغول صحبت کردند بودند که ناگهان از پنچره نارنجکی پرت شد وسط چادر! همهی ما به یک طرف فرار کردیم و ترسیده بودیم و چشمانمان را بسته بودیم، بعد از چند ثانیه دیدم خبری نشد و دیدیم ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود! همهی افراد ترسیده بودند اما ابراهیم…! مسول آموزش آمد و گفت نارنجک مشقی بود، شرمنده اشتباه شد که افتاد در چادر شما!!! گویی این نارنجک آمد تا شجاعت ابراهیم را به ما نشان دهد..
کتاب سلام بر ابراهیم، ص۱۲۹
نظر از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو]

کتاب عمیقی هست و واقعا راهنمای سیر و سلوک و تزکیه خالصانه ست.
بسیار عالی
فرم در حال بارگذاری ...