همیشه سر جای من می نشست، صداهای عجیب غریب از خودش درمی آورد و بقیه هم می خندیدند، درس را اصلا گوش نمی داد، کتابش را از کیفش بیرون نمی آورد و وانمود می کرد که کتاب نیاورده.طوری بود که اگر یک روز جاسم نمی آمد، کلاس در آرامش به سر می برد و همان لحظات ِ اول… بیشتر »