چشم هایم درشت بود و سیاه.. قدِ یک قدح.. با یک بغض، پر میشد از دریا دریا.. با یک بار خالی شدن، دریا دریا جاری میشد. دلم شکست.. بغضم گرفت و مثلِ دل شکست.. هیهات از چشم هایم!! چشم هایم درشت بود.. پر آب شد.. مادر آمد.. مادر نابینا بود.. با قلبش دید، رد… بیشتر »