مرفوعات 3
مبتدا
اسمی که از عوامل لفظی مجرد بوده و خبری به آن نسبت داده شده باشد. مانند :
(الله اکبر)
الله مبتدا بوده و لفظ اکبر به آن نسبت داده شده است.
عامل مبتدا
عامل رفع مبتدا همان ابتدائیت(عامل معنوی)است.
اقسام مبتدا
1.مبتدا اسمی :مبتدائی است که از عوامل لفظی مجرد است و خبری به آن نسبت داده شده است،مانند :
الله غفور رحیم
أ قائم زيد
شرایط مبتدا وصفی
شرط مبتدا وصفی این است که اسم ظاهر یا ضمیر بعد از خود را رفع داده باشد. البته این نوع مبتدا پس از نفی یا استفهام قرار می گیرد. مانند :
أ عالم أنت/أ عالم زيد
نکته.. عوامل لفظی همان افعال،اسماء و حروفی هستند که رفع و نصب و جر و جزم می دهند.
نکته.. اسم بر دو قسم است :
۱_صریح :زید قائم
۲_مؤول :أن تصوموا خير لكم
حالات مبتدا وصفی و ما بعدش
1.هر گاه بعد از وصف مفرد اسم تثنیه قرار بگیرد،وصف مبتدا می باشد و اسم تثنیه فاعل و قائم مقام خبر می باشد.مانند:
أ قائم الزیدان
2.هر گاه بعد از وصف مفرد جمع قرار بگیرد،مانند:ما قائم الزیدون
قائم:مبتدا/الزیدون:فاعل و سد مسد خبر
3.هر گاه وصف تثنیه باشد و اسم بعد از آن نیز تثنیه باشد،وصف از نظر ترکیب،
(خبر)مقدم است و اسم بعد از آن مبتدا موخر است.مانند:أ قائمان الزیدان
4.هر گاه وصف جمع باشد و اسم بعد از آن نیز جمع باشد،ترکیب صورت چهارم را دارد.
اشکال مبتدا
1.علم.. الله غفور رحیم
2.ضمیر مرفوعی منفصل
.. هو القاهرُ فوق عباده
3.ذواللام.. النبی اولی بالمومنین من انفسهم
4.اسم موصول.. الذین کفروا لهم عذاب شدید
5.اسم اشاره.. هذا صراط مستقیم
6.اسم مضاف به یکی از معارف… ربکم اعلم بما فی نفوسکم
7.نکره مسوغه… ویل للمطففین
8.اسم مؤول…. ان تصوموا خیر لکم
مسوغات ابتداء به نکره
اصل در ابتداء معرفه بودن است فلذا ابتداء به نکره صحیح نیست مگر آنکه فائده ای به آوردن نکره مترتب باشد و اموری نکره را تخصیص می زنند که به مسوغات ابتداء به نکره مشهورند.
موارد مشهور و کثیر الاستعمال
1.مبتداء موصوفه باشد.مانند:
اجل مسمی عنده
در مثال فوق(اجل)مبتداء و(مسمی)صفت می باشد.
2.مبتداء عامل باشد.مانند:
غلام امراة جاءنی
در مثال فوق(غلام)مبتدائی است که عامل واقع شده،به این دلیل که(امراه)مضاف الیه بوده و عامل در مضاف الیه همان مضاف می باشد.
3.اینکه اثبات جمله از امور خارق العاده و باورنکردنی باشد.مانند:
شجرة سجدت
به این معنا که درخت سجده کرد.
در عالم واقع چنین چیزی محال بوده و از امور خارق العاده می باشد.در این صورت خبر دارای فائده می باشد و میتوان نکره را مبتداء قرار داد.
4.هر گاه خبر ظرف مختص یا جار و مجرور مختص باشد.مانند:
فی الدار رجل/عندی دینار
5.هر گاه اسم نکره عام باشد چه ذاتا بوده و چه از اسماء شرط و استفهام باشد.مانند:
کل یموتُ/من ینصر الله ینصره
6.هر گاه اسم نکره دعا باشد.مانند:
سلام علیکم/سلام علی آل یاسین
7.مبتداء مصغر باشد.مانند:
رجیل عندنا
دلیل جواز این مورد این است که تصغیر دارای فائده وصفی می باشد،یعنی رجلی که دارای صفت کوچکی میباشد نزد ماست.
8.بر نکره لام ابتداء داخل شود.مانند:
لرجل قائم
9.در ابتداء جمله حالیه قرار گیرد.مانند:
قطعت الصحراء و دلیل یهدینی
شاهد مثال بر روی کلمه(دلیل)می باشد که در ابتداء جمله حالیه قرار گرفته است.
نکته کلیدی
مبتدا نمی تواند جمله باشد؛ولی گاه چند کلمه با هم معنای مبتدا دارند که در این صورت،کلمه اول که مرفوع است،مبتدا قرار داده می شود.
مثال:
لیلهُ القدرِ خیر من الفِ شهر
اشتباه این است که(لیله)و(القدر)را با همدیگر مبتدا قرار میدهیم که کاملا غلط می باشد،بلکه لیله به تنهایی مبتدا بوده و القدر مضاف الیه آن است.
فرم در حال بارگذاری ...