ایرانگردی بی بی حکیمه خاتون سلام الله علیها
می خواهم نقشه گنجی را نشانتان بدهم تا به آن سمت حرکت کنید، دستان خود را به دست این راه بلد بسپارید تا برایتان بگویم گنج کجاست. آری این گنج، اول در خاک ایران نبود. می خواهم از دو خواهر برایتان بگویم، دو خواهری که در کاروان های جداگانه به خاطر دلتنگی برای برادر، روانه ایران شدند ولی هر دوی آن ها، یکی در قم و دیگری در 80 کیلومتری دوگنبدان بر اثر بیماری دعوت حق را لبیک گفتند و نتوانستند برادر نازنین خود را ببینند. چه برادری!!!! برادری که او را غریب الغربا می گویند؛ البته بیشتر به نام ضامن آهوها او را می شناسند. آری دو خواهر دلتنگ بودند. آخر آن ها دلتنگی را از کسی به ارث برده اند، کسی که سنگ تمام گذاشت برای برادرش. آن را از زینب(س) به ارث برده، از زینبی که گنجینه وفاداری بود.
می خواهم بی بی حکیمه خاتون(س) که حوزه ما مزین به نام اوست را برایتان معرفی کنم. به محض ورود کاروان ایشان که احمد ابن موسی(شاه چراغ) هم همراهی شان می کرد، حاکمان جور حمله کرده و شاه چراغ را در شیراز به شهادت رساندند و بی بی حکیمه خواهر ایشان، همراه باقی مانده کاروان حرکت کرده، در 80 کیلومتری گچساران( دوگنبدان) در غاری پنهان شدند و در همان جا بر اثر بیماری فوت شدند. زیارت کنید بی بی را چون مثل برادر بزرگوارش اهل کرم و رافت است. در گوشه ای از خاک ایران بین دو کوه سکنی گزیده ام، به زیارتم بیایید.
پ.ن 1: درد دل این حقیر… بی بی جانم پارسال لحظه سال تحویل، خادم و کنیزت بودم. امسال باز قرعه به نامم افتاد. ولی به خاطر بیماری مادرم نتوانستم کنیزت باشم. دلم شکسته آن قدر که روز و شبم را نمی فهمم. این قدر بغضم را فروخورده ام که احساس می کنم خنجری تیز در آن فرو رفته است. به حق برادرت همه مریض ها را شفا عنایت کن.
پ.ن 2: بغضم شکست، اشک ریزان تو را قسم می دهم..مادرم…
پ.ن 3: این کمترین خدمت را از من بپذیر..
نظر از: حدیثـ [عضو]
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...