نَخَشُم..شعر لری
شاعر بومی سرای استان کهگیلویه و بویراحمد اینبار شعری زیبا با زبان شیرین لری سرود.پاتوق وبلاگ نویسان بهمئی،رسول سنایی،شاعر نامدار استان کهگیلویه و بویراحمد و شهرستان بهمئی اینبار شعری زیبا با زبان شیرین لری سرود:
نَخَشوم مثل همو آدم بدبختی که..
تَش بیوفته منِ گرمای تغلی مِن کَپَرِش..
معال فارسی:بیمارم ،ماننده آدم بخت برگشته ای که در گرمای شرجی تابستان کومه اش آتش بگیرد.
مثل دالوی که امیدش و یه مرغی بویِه
وِ هَمو مُرغَه بِوینِه کِه یَه باشُو بووَرِش
معال فارسی:مانند پیرزنی که تنها دارایی اش یک مرغ باشد و با چشمان خود ببیند که همان مرغ نیزطعمه شاهین می شود.
نخشوم مثل یه گاوی که سرِ آخر بو..
وِصَحابِش یَه قصابی بووره تی گووَرِش
معال فارسی:بیمارم،مانند گاوی که در آغل باشد و صاحبش جلوی چشمانش قصاب را برای ذبح گوساله اش به آغل ببرد.
مثل گادیم و خو رهتهی زِر خاری که
تَشِبرقی بزنه تش بگره دور و وَرِش
معال فارسی:مانند عقربی که زیر خاری آرام گرفته باشد و دور و بر خار را آتش فراگیرد.
حالم اصلأ نخشه مثل کُنار پیری
که وبَردی منِ مازَش بزنن سی ثمرش
معال فارسی:حالم اصلا خوش نیست،مانند درخت کُنار کهنسالی که با سنگ به آن می زنند تا از ثمرش استفاده کنند.
چی یه خانی منِ یه طایفهیِ صدنفری
که خیانت بکنن وش همهیِ صدنفرش
معال فارسی:مانند خانی که در طایفه بزرگ باشد و همه طایفه به او خیانت کنند.
مثل یه رعیت با غیرت بوو داری که
خَوَر ایبو کُر خانَ گِرُتِن بی دوورِش
معال فارسی:مانند انسان رعیت با غیرتی که متوجه می شود؛پسر خان دخترش را به زور با خودش برده باشد.
نخشوم مثل یه غورهی که همیشه زن بوش
شَپَلُک ایزنه دَمِ ری همهکس وَمنِِ سرش
معال فارسی:بیمارم مانند یتیمی که همیشه زن بابایش،مقابل هم به او سیلی و پس گردنی می زند.
باز یاری حالِ الآنِ مِنَ ایفهمه
که یَهَو مِن غَلَه چینون سَقَط ایبویه خَرِش
معال فارسی:حال خراب مرا تنها کشاورزی درک می کند که هنگام دروی محصولات الاغش بمیرد.
شاعر:رسول سنایی
فرم در حال بارگذاری ...