تجزیه ترکیب حکمت 17
غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ فَقَالَ إِنَّمَا قَال:َ )صلى اهلل عليه و اله( ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ فَأَمَّا الْنَ وَ قَدِ
اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَار
واو:: استینافیه ، مبنی برفتح، غیر عامل،
سُئِل،َ :: فعل ماضی مجهول، مهموز، مبنی بر فتح ) ضمیر هو در آن مستتر و به امام علی )ع( برمی گردد، نایب
فاعل آن است( )علیه السالم( جمله معترضه است كه محلی از اعراب ندارد،
عَن::ْ حرف جر، مبني بر سكون، عامل است » قَوْل:ِ اسم جامد مصدری، معرفه به اضافه، مجرور ) جار
مجرور متعلق به فعل سُئل است،
الرَّسُولِ :: صفت مشبهه، معرفه به أل مضاف الیه، ) صلى فعل، اهلل فاعل علیه و اله( جمله معترضه است كه
محلی از اعراب ندارد،
غَيِّرُوا :: صیغه سوم فعل امر حاضر، ثالثی مزید از باب تفعیل، واو: ضمیر متصل مرفوعی، فاعل،
الشَّيْبَ :: مفعول به فعل غیّروا ، جمله » غیّروا الشیب « محالً منصوب و مفعول به برای قول است.
وَاو: حرف عطف، » الَ :: حرف نهی، مبنی برسکون، عامل، فعل بعد خودش را جزم به حذف نون میدهد،
واو: ضمیر متصل مرفوعی، فاعل،
تَشَبَّهُوا :: فعل مضارع، مجزوم به حذف نون، واو: ضمیر متصل مرفوعی، فاعل،
بِالْيَهُودِ :: جارمجرور متعلق به تشبهوا، جمله، لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ ، معطوف به جمله غَیِّرُوا الشَّیْبَ محالً
منصوب است. » فاء : حرف عطف برای ترتیب است ،
قَالَ : فعل ماضي معلوم از ثالثي مجرد، از ريشه قول و اجوف واوي است ) ضمير هو در آن مستتر و فاعل است(
إِنَّمَا :: إِنَّ : از حروف مشبهة بالفعل ، مبنی برفتح عامل ، رفع به اسم ونصب به خبر » مَا : ماي كافه
قَالَ :: فعل ماضی معلوم از ثالثی مجرد و اجوف واوی است ) ضمیر هو در آن مستتر و فاعل است( )صلى اهلل
عليه و اله( ذَلِكَ : ) اسم اشاره، الم بُعد، كاف خطاب،( ذَلِكَ تأويل به جمله مي رود، محالً منصوب، مفعول به قال،
) مفعول به ماده قول حتما بايد جمله باشد، اگر اسم مفرد مقول قول باشد اسم مفرد را تأويل به جمله برده مي شود، ( در
اينجا ذالك مبني است؛ وَاو: حاليه ، مبني بر فتح وغير عامل است. الدِّين:ُ مبتدا ، قُل:ٌّ خبر، جمله » الدين قل،ّ«
جمله حاليه محالً منصوب است جمله إِنَّمَا قَالَ ذالك… : مقول قول و مفعول به قال است فَاء : حرف استيناف ، مبني
بر فتح است. اَمَّا : حرف شرط و تأكيد، جازم ) جمله شرط اما مهما يكون است كه محذوف است( الْن:َ ) االن(
ظرف، ) متعلق به فعل مقرونان يا مقترنان( وَاو: اعتراضيه، قَدِ : حرف تحقيق، مبني بر سكون، اخرش به خاطر التقا
ساكنين مكسور شده
اتَّسَعَ :: فعل ماضي معلوم ، ثالثي مزيد از باب افتعال، نِطَاقُ : فاعل اتسع هاء : ضمير متصل مجروري، مضاف
اليه، محالً مجرور،
جمله قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ جمله معترضه است و محلي از اعراب ندارد. وَاو حرف عطف، ضَرَب:َ فعل ماضي معلوم )
ضمير هو در آن مستتر و فاعل كه به دين بر مي گردد. ( بِجِرَان:ِ جار مجرور ظرف لغو، متعلق ضرب، جمله بجرانه،
معطوف به جمله معترضه است و محلي از اعراب ندارد، فاء : فَاي رابطه بر سري جواب شرط آمده است اُمْرُؤ:ٌ مبتدا
وَاو : حرف عطف، به معناي معيت است. مَا : ماي مصدريه غير زمانيه، مبني بر سكون، غير عامل
اخْتَار:َ فعل ماضي معلوم ، ثالثي مزيد از باب افتعال، از ريشه خَيَرَ اجوف يايي) ضمير هو در آن مستتر و
فاعل است . ( جمله اختاره ، صله ي » ماي مصدريه « است و محلي از اعراب ندارد » ما« همراه صله
اش تأويل به مصدر » اختاره « مي رود و اين مصدر مؤوّل عطف بر مبتداي اُمرءُ شده ومحالً مرفوع
است خبر » اُمرُءٌ « مقرونان يا مقترنان است كه وجوبا محذوف است جمله فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَار،َ و متعلقاتش جمله
جواب شرط است و محالً مجزوم است
از امام پرسیدند كه رسول خدا )صلّى اللّه علیه و آله و سلّم( فرمود:
موها را رنگ كنید، و خود را شبیه يهود نسازيد يعنى چه؟ فرمود: پیامبر )صلّى اللّه علیه و آله و سلّم( اين سخن را در
روزگارى فرمود كه پیروان اسالم اندك بودند، امّا امروز كه اسالم گسترش يافته، و نظام اسالمى استوار شده، هر كس
آنچه را دوست دارد انجام دهد. ضرورت رنگ كردن موها بهداشتى، تجمّل و زيبايى
فرم در حال بارگذاری ...